جدول جو
جدول جو

معنی تعجیم - جستجوی لغت در جدول جو

تعجیم
نوشته ای را نقطه گذاشتن و یا تفسیر و رفع ابهام نمودن
تصویری از تعجیم
تصویر تعجیم
فرهنگ لغت هوشیار
تعجیم
رفع ابهام کردن یک نوشته با نقطه گذاشتن روی حروف نقطه دار یا تفسیر آن
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تعلیم
تصویر تعلیم
آموزه، آموزش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تعجیل
تصویر تعجیل
شتاب کردن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تحجیم
تصویر تحجیم
تیز نگریستن، بسوی کسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترجیم
تصویر ترجیم
سنگ نهادن بر گور، پندار بافی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعجیل
تصویر تعجیل
شتافتن و پیشی نمودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعجیز
تصویر تعجیز
عاجز کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعجیج
تصویر تعجیج
دود دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعجیب
تصویر تعجیب
بشگفت آوردن کسی را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعظیم
تصویر تعظیم
بزرگ داشتن و بزرگ گردانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعریم
تصویر تعریم
آمیختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعنیم
تصویر تعنیم
خضاب کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعمیم
تصویر تعمیم
عمومیت دادن، عام نمودن، عمامع بسر بستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعلیم
تصویر تعلیم
کسی را چیزی آموختن
فرهنگ لغت هوشیار
سترون گرداندن ستروناندن، خاموشاندن عقیم کردن نازا ساختن سترون کردن، ضد عفونی کردن میکروبها بوسیله ضد عفونی ساختن شی، جمع تعقیمات
فرهنگ لغت هوشیار
ستاره شناسی، اختر ماری اختر بینی رصد کردن ستارگان، ستاره شماری اختر شماری. یا اهل تنجیم. منجمان اختر شماران. یا علم تنجیم. علم نجوم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبجیم
تصویر تبجیم
خاموش ماندن از ترس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعجیل
تصویر تعجیل
شتاب کردن، شتافتن، عجله کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تعمیم
تصویر تعمیم
شامل همه گردانیدن، همگانی کردن، عمومیت دادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تعظیم
تصویر تعظیم
بزرگ کردن، بزرگ داشتن، احترام کردن، کرنش کردن، سر فرود آوردن پیش کسی به رسم احترام
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تنجیم
تصویر تنجیم
ستاره شناسی، شناختن ستارگان، اخترشناسی، علم هیئت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تعلیم
تصویر تعلیم
علم یا هنری را به کسی یاد دادن، کسی را چیزی آموختن، آموزش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تنجیم
تصویر تنجیم
((تَ))
رصد کردن ستارگان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تعمیم
تصویر تعمیم
((تَ))
عمومیت دادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تعلیم
تصویر تعلیم
((تَ))
یاد دادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تعقیم
تصویر تعقیم
((تَ))
عقیم کردن، نازا ساختن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تعظیم
تصویر تعظیم
((تَ))
بزرگ داشتن، احترام کردن، بزرگداشت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تعجیل
تصویر تعجیل
((تَ))
شتاب کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تعجیز
تصویر تعجیز
((تَ))
درمانده کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تعجیب
تصویر تعجیب
((تَ عَ))
به شگفت آوردن، به حیرت درآوردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تعلیم
تصویر تعلیم
Edification
دیکشنری فارسی به انگلیسی
возведение
دیکشنری فارسی به روسی
будівництво
دیکشنری فارسی به اوکراینی