- تعامل
- با یکدیگر داد ستد کردن
معنی تعامل - جستجوی لغت در جدول جو
- تعامل
- Interaction
- تعامل
- взаимодействие
- تعامل
- Interaktion
- تعامل
- взаємодія
- تعامل
- interakcja
- تعامل
- interação
- تعامل
- interazione
- تعامل
- interacción
- تعامل
- interaction
- تعامل
- interactie
- تعامل
- การปฏิสัมพันธ์
- تعامل
- interaksi
- تعامل
- تعاملٌ
- تعامل
- पारस्परिक क्रिया
- تعامل
- אִינְטֶרַקְצְיָה
- تعامل
- etkileşim
- تعامل
- mwingiliano
- تعامل
- আন্তঃক্রিয়া
- تعامل
- تعامل
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کسی که با دیگری خرید و فروش و معامله می کند، یک طرف معامله
سوداگر داد و ستد کننده معامله کننده داد و ستد کننده
ترازمندی
فرگشت
کینه در دل گرفتن
با همدیگر صلح کردن
کور نمایی خود را به کوری زدن، خود کوری خود را کور کردن خود را بکوری زدن کوری نمودن
با هم دانی با هم چیزی را دانستن
خردمندی نمودن
گوشه گیری
برابری - تراز مندی، همترازی با هم برابر شدن راست آمدن همتابودن، 2 برابری، هنگامی که جسمی درحال تعادل است که منتجه همه نیروهای واردبرآن برابر صفر باشد، در اجسام متکی تا وقتی که خط قایم مار از مرکز ثقل آنها داخل سطح اتکا باشد جسم بحال تعادل خواهد ماند، جمع تعادلات