- تعاسر
- دشوارش دشوار شدن، استواری
معنی تعاسر - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بسمت چپ گردیدن
آک جویی از هم (آک عیب) هم نکویی نکوهش یکدیگر
دست به دست گرداندن، به پستا گرفتن (پستا نوبت)
آمد و شد، هم آمیزی
گردنکشی نمودن، خیرگی نمودن، دلیر شدن بر کسی، بی پروائی
جسارت و گستاخی کردن، دلیری کردن
به سمت چپ گردیدن، به طرف چپ مایل شدن، انحراف به چپ
بیدار خوابی بیدار زدگی پهلو به پهلو گشتن در بستر
دشواری و سختی
بهانه کردن، درنگ کردن بهانه آوردن، درنگیدن
دشوار شدن، سخت شدن، دشواری و سختی