جدول جو
جدول جو

معنی تظلل - جستجوی لغت در جدول جو

تظلل(بَ)
سایه گرفتن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تظلل
سایه گرفتن سایه یابی
تصویری از تظلل
تصویر تظلل
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تظلم
تصویر تظلم
ستم کشیدن، از ظلم کسی شکایت کردن، دادخواهی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تعلل
تصویر تعلل
علت تراشیدن، بهانه آوردن، کنایه از درنگ کردن، خود را به چیزی سرگرم ساختن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تذلل
تصویر تذلل
خود را خوار و ذلیل نشان دادن، اظهار خواری و فروتنی کردن، خواری، زبونی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تخلل
تصویر تخلل
در میان قوم شدن، درآمدن در میان مردم، در چیزی نفوذ کردن و رخنه پیدا کردن، چیزی از لای دندان درآوردن، خلال کردن دندان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تملل
تصویر تملل
در کیش و شریعت درآمدن، جزء ملت شدن، از بیماری یا اندوه بی تابی کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تحلل
تصویر تحلل
بحلی خواستن، طلب حلالیت کردن، کفاره دادن برای سوگند و رها شدن از قید سوگند با دادن کفاره
فرهنگ فارسی عمید
(مُ تَ ظَلْ لِ)
سایه گیرنده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تظلل شود، سایه دار وسایه گسترده. (ناظم الاطباء). و رجوع به تظلل شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از تملل
تصویر تملل
جز ملت شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تهلل
تصویر تهلل
درخشان شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعلل
تصویر تعلل
بهانه آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تزلل
تصویر تزلل
لغزیدن
فرهنگ لغت هوشیار
دادخواهی گرزش، زاری نالش ستم کشیدن، داد خواستن گله کردن از ظلم کسی شکایت کردن، داد خواهی فریاد خواهی، جمع تظلمات
فرهنگ لغت هوشیار
سایه افکندن سایه داری -1 سایه افکندندر سایه قرار دادن، سایبان ساختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تدلل
تصویر تدلل
ناز کردن، گستاخی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تذلل
تصویر تذلل
اظهار خواری و فروتنی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحلل
تصویر تحلل
حلال بودی خواستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تخلل
تصویر تخلل
درآمدن در میان مردم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تضلل
تصویر تضلل
باطل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تظلم
تصویر تظلم
((تَ ظَ لُّ))
ستم کشیدن، داد خواستن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تعلل
تصویر تعلل
((تَ عَ لُّ))
درنگ کردن، بهانه آوردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تظلیل
تصویر تظلیل
((تَ))
سایه افکندن، سایبان درست کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تحلل
تصویر تحلل
((تَ حَ لُّ))
حلال طلبیدن، بحلی خواستن، با دادن کفاره از قید سوگند رها شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تذلل
تصویر تذلل
((تَ ذَ لُّ))
خواری نمودن، فروتنی کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تخلل
تصویر تخلل
((تَ خَ لُّ))
به میان مردم رفتن، در چیزی رخنه کردن، خلال کردن دندان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تعلل
تصویر تعلل
Procrastination
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تعلل
تصویر تعلل
прокрастинация
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تعلل
تصویر تعلل
Aufschub
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تعلل
تصویر تعلل
зволікання
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از تعلل
تصویر تعلل
zwlekanie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از تعلل
تصویر تعلل
拖延
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از تعلل
تصویر تعلل
procrastinação
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از تعلل
تصویر تعلل
procrastinazione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از تعلل
تصویر تعلل
procrastinación
دیکشنری فارسی به اسپانیایی