جدول جو
جدول جو

معنی تظلل - جستجوی لغت در جدول جو

تظلل
سایه گرفتن سایه یابی
تصویری از تظلل
تصویر تظلل
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تحلل
تصویر تحلل
حلال بودی خواستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تخلل
تصویر تخلل
درآمدن در میان مردم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تذلل
تصویر تذلل
اظهار خواری و فروتنی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تدلل
تصویر تدلل
ناز کردن، گستاخی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
سایه افکندن سایه داری -1 سایه افکندندر سایه قرار دادن، سایبان ساختن
فرهنگ لغت هوشیار
دادخواهی گرزش، زاری نالش ستم کشیدن، داد خواستن گله کردن از ظلم کسی شکایت کردن، داد خواهی فریاد خواهی، جمع تظلمات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تزلل
تصویر تزلل
لغزیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تضلل
تصویر تضلل
باطل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعلل
تصویر تعلل
بهانه آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تملل
تصویر تملل
جز ملت شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تهلل
تصویر تهلل
درخشان شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحلل
تصویر تحلل
بحلی خواستن، طلب حلالیت کردن، کفاره دادن برای سوگند و رها شدن از قید سوگند با دادن کفاره
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تملل
تصویر تملل
در کیش و شریعت درآمدن، جزء ملت شدن، از بیماری یا اندوه بی تابی کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تخلل
تصویر تخلل
در میان قوم شدن، درآمدن در میان مردم، در چیزی نفوذ کردن و رخنه پیدا کردن، چیزی از لای دندان درآوردن، خلال کردن دندان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تظلم
تصویر تظلم
ستم کشیدن، از ظلم کسی شکایت کردن، دادخواهی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تخلل
تصویر تخلل
((تَ خَ لُّ))
به میان مردم رفتن، در چیزی رخنه کردن، خلال کردن دندان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تذلل
تصویر تذلل
((تَ ذَ لُّ))
خواری نمودن، فروتنی کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تحلل
تصویر تحلل
((تَ حَ لُّ))
حلال طلبیدن، بحلی خواستن، با دادن کفاره از قید سوگند رها شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تظلیل
تصویر تظلیل
((تَ))
سایه افکندن، سایبان درست کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تظلم
تصویر تظلم
((تَ ظَ لُّ))
ستم کشیدن، داد خواستن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تعلل
تصویر تعلل
((تَ عَ لُّ))
درنگ کردن، بهانه آوردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تذلل
تصویر تذلل
خود را خوار و ذلیل نشان دادن، اظهار خواری و فروتنی کردن، خواری، زبونی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تعلل
تصویر تعلل
علت تراشیدن، بهانه آوردن، کنایه از درنگ کردن، خود را به چیزی سرگرم ساختن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تعلل
تصویر تعلل
Procrastination
دیکشنری فارسی به انگلیسی
прокрастинация
دیکشنری فارسی به روسی