- تظلل
- سایه گرفتن سایه یابی
معنی تظلل - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
حلال بودی خواستن
درآمدن در میان مردم
اظهار خواری و فروتنی کردن
ناز کردن، گستاخی کردن
سایه افکندن سایه داری -1 سایه افکندندر سایه قرار دادن، سایبان ساختن
دادخواهی گرزش، زاری نالش ستم کشیدن، داد خواستن گله کردن از ظلم کسی شکایت کردن، داد خواهی فریاد خواهی، جمع تظلمات
لغزیدن
باطل
بهانه آوردن
جز ملت شدن
درخشان شدن
بحلی خواستن، طلب حلالیت کردن، کفاره دادن برای سوگند و رها شدن از قید سوگند با دادن کفاره
در کیش و شریعت درآمدن، جزء ملت شدن، از بیماری یا اندوه بی تابی کردن
در میان قوم شدن، درآمدن در میان مردم، در چیزی نفوذ کردن و رخنه پیدا کردن، چیزی از لای دندان درآوردن، خلال کردن دندان
ستم کشیدن، از ظلم کسی شکایت کردن، دادخواهی
خود را خوار و ذلیل نشان دادن، اظهار خواری و فروتنی کردن، خواری، زبونی
علت تراشیدن، بهانه آوردن، کنایه از درنگ کردن، خود را به چیزی سرگرم ساختن
Procrastination
прокрастинация
Aufschub
зволікання
zwlekanie
procrastinação
procrastinazione
procrastinación
procrastination
uitstel