جدول جو
جدول جو

معنی تطهمل - جستجوی لغت در جدول جو

تطهمل
(بَ)
بی هیچ چیز رفتن، حیله انگیختن برای گرفتن چیزی. (ازمنتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(بَ)
کراهیت داشتن طعام. (تاج المصادر بیهقی). ناخوش داشتن طعام را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). اندوهگین گردیدن از کسی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، ناخوش داشتن صحبت کسی را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) : فلان یتطهم عنا، ای یستوحش. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(بَ)
برگردیدن رنگ و مزۀ آب. (منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء). فاسد شدن و برگشتن بوی آب. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اِءْ)
آلوده شدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تَ مَ)
تنبل و کاهل و سست و آزمند و حریص، ناموافق و تهبل. (ناظم الاطباء). رجوع به تهبل شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از تطهم
تصویر تطهم
بی نواسی (نواس اشتها)، شست و شوی، ناخوشایی
فرهنگ لغت هوشیار