بگذشتن. (تاج المصادر بیهقی). به سرعت گذشتن آهو و روی نگردانیدن آهو، شاشیدن اسب پس از رفتار، گشاده رویی کردن در روی کسی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از آنندراج). خلاف تقبض. (از اقرب الموارد)
بگذشتن. (تاج المصادر بیهقی). به سرعت گذشتن آهو و روی نگردانیدن آهو، شاشیدن اسب پس از رفتار، گشاده رویی کردن در روی کسی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از آنندراج). خلاف تقبض. (از اقرب الموارد)