جدول جو
جدول جو

معنی تطلس - جستجوی لغت در جدول جو

تطلس
(اِءْ)
پاک و محو شدن نبشته. (منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، طیلسان پوشیدن خود را. (تاج المصادر بیهقی) (از قطر المحیط) (از اقرب الموارد). خرج متقلسا متطلساً. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تطلس
تباهش نوشته
تصویری از تطلس
تصویر تطلس
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اطلس
تصویر اطلس
(دخترانه)
پارچه ابریشمی، دیبا
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از اطلس
تصویر اطلس
نوعی پارچۀ ابریشمی، دیبا، کنایه از جامۀ ابریشمین، نوعی پارچۀ پرزدار از جنس ابریشم مصنوعی، هر کتابی که دارای نقشه های گوناگون باشد مثلاً اطلس جغرافیا، اطلس تشریح،
در علم زیست شناسی نخستین مهرۀ گردن در زیر جمجمه، برگرفته از نام اطلس، رب النوع یا قهرمان افسانه ای یونان قدیم که کرۀ زمین را بر روی گردن خود حمل می کرد، در علم نجوم فلک نهم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از متطلس
تصویر متطلس
آنکه طیلسان پوشیده، طیلسان پوشیده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تطلب
تصویر تطلب
پیاپی جستن، برای به دست آوردن چیزی بازحمت در جستجوی آن برآمدن
فرهنگ فارسی عمید
(اِ تِ)
طواف کردن و گرد برآمدن، مقیم شدن به مکانی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (قطر المحیط) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
به تکلف جلوس کردن. (اقرب الموارد) (قطر المحیط) ، نشستن قاضی در مجلس قضاوت. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(لِ)
ملطی. ثالس. از حکمای ’مکتب ایونی’ از قدیمترین و معروفترین دانشمندان هفتگانه است که در حدود 640ق. م. در ملیطه متولد شد. وی در هندسه و نجوم دستی داشته و کسوف سال 585 قبل از میلاد را پیش بینی کرد و آب را مادهالمواد میدانست. خاصیت کهربا را دریافت و گمان می کرد که قدرت جذب کهربا بر اثر وجود روح در آن شی ٔ است و ارتفاع هرم را از روی اندازه گیری سایه بدست آورد و در هندسه هم کشفیاتی دارد و در حدود سال 548 قبل از میلاد درگذشت. رجوع به ثالس و ثالیس و تالیس و طالس شود
لغت نامه دهخدا
(لِ)
شهرکی است بر لب رود فرات نهاده (از جزیره) و به حدود شام پیوسته. (حدود العالم)
لغت نامه دهخدا
(اَ لَ)
در میتولژی یونانیان نام یکی از گروه جباران است که با خدایان نافرمانی آغاز کردند، آنگاه خدایان اطلس را بدان کیفر دادند که آسمان را بر سر و شانه های خویش حمل کند و پرسیوس را بر وی رحمت آمد و او را بکوههایی انتقال داد وکوههای مزبور همان جبال اطلس است که بدین سبب بنام وی خوانده شده است. و در قرن 16 میلادی که در اروپا کتب جغرافیا با نقشه انتشار یافت صورت اطلس را بر پشت جلد کتب مزبور ترسیم کردند در حالی که کرۀ زمین را حمل میکند و از آن پس کتب مشتمل بر نقشۀ جغرافیا را اطلس خواندند. رجوع به الموسوعه و اعلام المنجد شود
نام زنی شاعر که در عصر امیرخسرو بود. (مؤید الفضلاء)
لغت نامه دهخدا
(اَ لَ)
نام سلسلۀ کوه هایی که از میان مغرب و الجزایر و تونس می گذرد، ارتفاع آنها بین 3000 و 4500 متر. (از اعلام المنجد). و طول آن 2500 کیلومتر است. کوه اطلس را کوه درن هم می خواندند.
- جبال اطلس، کوههای واقع در شمال افریقاست. (فرهنگ نظام).
ابن خلدون در ضمن گفتگو از اقلیم سوم می نویسد:... و در بخش اول و قریب یک سوم قسمت بالای (جنوب) آن کوه درن دیده می شود. (مقدمۀ ابن خلدون ج 1 ص 111). و مترجم در حاشیه آرد: مقصود کوه اطلس است. (از فهرست نخبهالدهر). و در ص 112 می نویسد: و کوه درن (اطلس) از جهت غربی مشرف بر بلاد مغرب اقصی است. و رجوع به مقدمۀ ابن خلدون ج 1 ص 113 و 114 و سلسله جبال اطلس در ج 2 ص 1203 وایران باستان ج 2 ص 1876 شود، داخل کردن اسب همه نرۀ خود را درغلافش. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از متن اللغه)
لغت نامه دهخدا
(اَ لَ)
سر بی موی و لغسر کل. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اَلَ)
جامۀ کهنه. ج، طلس. (ناظم الاطباء). ثوب خلق. (از متن اللغه) (از اقرب الموارد). جامۀکهنه. ج، طلس. (مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (از متن اللغه).
لغت نامه دهخدا
(تُغُلْ لِ)
وقع فی وادی تغلس (ممنوعه مضافه) ،یعنی در بلا و سختی زشت افتاد و الاصل فیه ان الغارات کانت تقع بکره بغلس. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَطَلْ لِ)
نبشته که محو و پاک شود. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). تراشیده و حک شده و محو شده. (ناظم الاطباء). و رجوع به تطلس شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از تقلس
تصویر تقلس
کلاهپوشی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تطلق
تصویر تطلق
گشاده رویی، روانسخنی
فرهنگ لغت هوشیار
زدوده سترده پاک شونده محو شده (نوشته)، در عبارت ذیل متحمل است که مراد شمشی باشد که بشکل سکه در آمده و آماده نقش پذیرفتن است: ... طلا و نقره مسکوک یا متطلس 380000 تومان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اطلس
تصویر اطلس
تیره خاک، خاکستری، یکی از اقیانوسهای بزرگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحلس
تصویر تحلس
ماندن، رسیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تخلس
تصویر تخلس
اختلاس، ربودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تدلس
تصویر تدلس
پنهان شدن و پوشیده داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تطمس
تصویر تطمس
پوشیدگی، ناپدیدی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تکلس
تصویر تکلس
مانند آهک شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هطلس
تصویر هطلس
گرگ، راهزن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مطلس
تصویر مطلس
پاک شده زدوده نوشته محو کرده شده. پاک کننده نوشته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تطلع
تصویر تطلع
چشم داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تطلب
تصویر تطلب
پیاپی جستن یا جستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تالس
تصویر تالس
دردمندی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مطلس
تصویر مطلس
((مُ طَ لَّ))
نوشته محو کرده شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تکلس
تصویر تکلس
((تَ کَ لُّ))
آهک شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تخلس
تصویر تخلس
((تَ خَ لُّ))
ربودن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اطلس
تصویر اطلس
((اَ لَ))
پارچه ابریشمی، نام یکی از رب النوع های یونان قدیم که زمین را بر دوش خود حمل می کند، اولین مهره گردن، نقشه جغرافی، سطح مقعر فلک نهم، نام اقیانوسی که بین اروپا و امریکا قرار دارد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مطلس
تصویر مطلس
((مُ طَ لِّ))
پاک کننده نوشته
فرهنگ فارسی معین