جدول جو
جدول جو

معنی تطریف - جستجوی لغت در جدول جو

تطریف
(اِءْ تِ)
کارزار کردن برگرد لشکر. (تاج المصادر بیهقی). بر کرانۀ لشکر زدن و برگردانیدن خصم را در حرب. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). جنگ کردن در کرانۀ لشکر، قرار دادن کسی یا چیزی را در کرانه. (از اقرب الموارد) ، افتادن دندان اشتر. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، بازگردانیدن شتران و جز آن را بر کسی. (ازمنتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، بازگردانیدن اوایل خیل را بر اواخر آن. (از اقرب الموارد) ، خضاب کردن زن سر انگشتان را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (ازاقرب الموارد). نگار و نگارین کردن زن سر انگشتان را به حنا و جز آن. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تطرید
تصویر تطرید
طرد کردن، راندن، دور کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تعریف
تصویر تعریف
معرفی کردن، شناساندن، حقیقت امری یا مطلبی را برای کسی بیان کردن، آگاهانیدن، فهماندن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تحریف
تصویر تحریف
تغییر دادن، تبدیل کردن و گردانیدن کلام کسی از وضع و طرز و حالت اصلی خود، بعضی حروف کلمه را عوض کردن و تغییر دادن معنی آن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تشریف
تصویر تشریف
شریف گردانیدن، بزرگ داشتن، بلند کردن، بزرگوار نمودن، خلعت
تشریف آوردن: آمدن به صورت احترام آمیز برای شخص دیگری به کار می رود
تشریف بردن: رفتن به صورت احترام آمیز برای شخص دیگری به کار برده می شود
تشریف داشتن: حضور داشتن به صورت احترام آمیز برای شخص دیگری به کار برده می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تصریف
تصویر تصریف
صرف کردن فعل، مشتق ساختن کلمه ای از کلمۀ دیگر، علم صرف و اشتقاق کلمات، برگردانیدن، تغییر دادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غطریف
تصویر غطریف
سخی، جوانمرد، سرور، مهتر، جوجۀ باز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تطویف
تصویر تطویف
گرد گرداندن گرد گرد دادن (گرد گرد طواف)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاریف
تصویر تاریف
فرانسوی پهرست مرز بندی، گره زدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تطلیف
تصویر تطلیف
فزونش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خطریف
تصویر خطریف
تیز رو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحریف
تصویر تحریف
بگردانیدن سخن، تغییر، تبدیل، انقلاب، سرنگونی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تشریف
تصویر تشریف
بزرگوار کردن، حرمت داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
چوزه باز جوجه باز، باز در آشیانه در نشیم، مگس، مهتر بخشنده، جوان خوبروی مهتر سید قوم، جوانمرد شریف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعریف
تصویر تعریف
معرفی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تصریف
تصویر تصریف
برگردانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تطریب
تصویر تطریب
نیکو کردن آواز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تطریح
تصویر تطریح
درازسازی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تطرید
تصویر تطرید
دور کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تطریه
تصویر تطریه
تر و تازه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غطریف
تصویر غطریف
((غ طْ))
مهتر، جوانمرد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تعریف
تصویر تعریف
((تَ))
معرفی کردن، حقیقت چیزی را بیان کردن، ستایش کردن، تمجید کردن، بازگو کردن، نقل کردن، معرفه بودن (دستور)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تصریف
تصویر تصریف
((تَ))
برگردانیدن، مشتق ساختن واژه ای از ریشه یا مصدر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تطریب
تصویر تطریب
((تَ))
به طرب آوردن کسی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تحریف
تصویر تحریف
((تَ))
گردانیدن، تغییر دادن اصل کلام
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تشریف
تصویر تشریف
((تَ))
بزرگ داشتن، خلعت دادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تحریف
تصویر تحریف
دستبری، دگرگون کردن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تعریف
تصویر تعریف
شناسانش، شناسه، کران نمود، شناساندن، ستایش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تشریف
تصویر تشریف
آمدن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تعریف
تصویر تعریف
Compliment, Definition
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تحریف
تصویر تحریف
Distortion, Falsification, Misrepresentation, Mystification
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تحریف
تصویر تحریف
искажение , фальсификация , мистификация
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تعریف
تصویر تعریف
комплимент , определение
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تحریف
تصویر تحریف
Verzerrung, Fälschung, Mystifikation
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تعریف
تصویر تعریف
Kompliment, Definition
دیکشنری فارسی به آلمانی