جدول جو
جدول جو

معنی تطبیقی - جستجوی لغت در جدول جو

تطبیقی
مقابله ای، مقایسه ای
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تطبیقی
کاربردی، اعمال شد
دیکشنری اردو به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تطبیق
تصویر تطبیق
با هم مطابق کردن، دو چیز را با یکدیگر برابر کردن، برابر ساختن
فرهنگ فارسی عمید
درگرفتن تمامۀ چیزی را وشامل گشتن، پوشیدن ابر هوا را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، روی زمین فراگرفتن باران. (تاج المصادر بیهقی). فروگرفتن آب زمین را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (ازاقرب الموارد). همه جا رسانیدن ابر باران را و همه زمین فروگرفتن آب باران. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) ، هر دو دست در میان ران نهادن در رکوع. (تاج المصادر بیهقی). دست میان دو ران نهادن در رکوع. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، بر بندگاه آمدن شمشیر یاجدا کردن عضو. (تاج المصادر بیهقی). رسیدن شمشیر برپیوند وقت زدن و جدا کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) : یصمم احیاناً و حیناً یطبق، و قولهم للرجل اذا اصاف الحجه انه یطبق المفصل. (اقرب الموارد) ، هر دو دست معاً برداشتن و نهادن اسب در دویدن. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). تقریب. (از اقرب الموارد) ، سم بر سم نهادن در رفتن و دویدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، برابر کردن و موافق نمودن. (منتهی الارب). مطابقه و مقابله و موافقت و برابر کردن دو چیز با هم. (ناظم الاطباء). موافق گردانیدن چیزی با چیزی و با لفظ دادن مستعمل. (آنندراج) ، طباق. مطابقه. (تعریفات جرجانی) (کشاف اصطلاحات الفنون). رجوع به طباق شود، ایراد دلیل بر وجه مدعی. (از کشاف اصطلاحات الفنون)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تطبیقات
تصویر تطبیقات
جمع تطبیق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تطبیق
تصویر تطبیق
موافق گردانیدن چیزی با چیزی، برابر کردن و موافق نمودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بطریقی
تصویر بطریقی
بنحوی بحیثیتی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحقیقی
تصویر تحقیقی
وارسیده حتمی یقینی بدون شبهه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تزریقی
تصویر تزریقی
معتاد، کسی که مواد مخدر را به وسیله سرنگ داخل رگ خود می کند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تطبیق
تصویر تطبیق
((تَ))
برابر ساختن دو چیز با یکدیگر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تطبیق
تصویر تطبیق
برابرسنجی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تلفیقی
تصویر تلفیقی
آمیزه ای
فرهنگ واژه فارسی سره
برابرسازی، مقابله، مقایسه، وفق، مطابقت، برابری
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از تنبیهی
تصویر تنبیهی
Punitive
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تنبیهی
تصویر تنبیهی
punitif
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از تنبیهی
تصویر تنبیهی
ลงโทษ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از تنبیهی
تصویر تنبیهی
adhabu
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از تنبیهی
تصویر تنبیهی
cezalandırıcı
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از تنبیهی
تصویر تنبیهی
শাস্তির
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از تنبیهی
تصویر تنبیهی
처벌적인
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از تنبیهی
تصویر تنبیهی
処罰的な
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از تنبیهی
تصویر تنبیهی
ענישתי
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از تنبیهی
تصویر تنبیهی
दंडात्मक
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از تنبیهی
تصویر تنبیهی
hukuman
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از تنبیهی
تصویر تنبیهی
каральний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از تنبیهی
تصویر تنبیهی
bestraffend
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از تنبیهی
تصویر تنبیهی
punitivo
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از تنبیهی
تصویر تنبیهی
punitivo
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از تنبیهی
تصویر تنبیهی
punitivo
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از تنبیهی
تصویر تنبیهی
惩罚性的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از تنبیهی
تصویر تنبیهی
karzący
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از تنبیهی
تصویر تنبیهی
strafend
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تنبیهی
تصویر تنبیهی
карательный
دیکشنری فارسی به روسی
اقتباس، پیاده سازی
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از تنبیهی
تصویر تنبیهی
سزای وار
دیکشنری فارسی به اردو