- تضییع
- ضایع و مهمل گردانیدن
معنی تضییع - جستجوی لغت در جدول جو
- تضییع
- ضایع کردن، تلف کردن، مهمل و بیکار ساختن چیزی
- تضییع ((تَ))
- ضایع کردن، تباه ساختن، مهمل و بیکار کردن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تنگ کردن، تنگ گرفتن
مهمان داشتن مهمانی دادن
از پی مسافر و جنازه شدن
گل اندودن، چرب کردن تن
تنگ کردن، سخت گرفتن به کسی، در تنگنا قرار دادن
در مراسم دفن مرده شرکت کردن و دنبال جنازه رفتن، بدرقه رفتن، به قصد وداع دنبال کسی رفتن
جمع تضییع
تباهاندن ضایع کردن تباه ساختن، مهمل و بیکار کردن
تباهیدن