جدول جو
جدول جو

معنی تضییع - جستجوی لغت در جدول جو

تضییع
ضایع و مهمل گردانیدن
تصویری از تضییع
تصویر تضییع
فرهنگ لغت هوشیار
تضییع
ضایع کردن، تلف کردن، مهمل و بیکار ساختن چیزی
تصویری از تضییع
تصویر تضییع
فرهنگ فارسی عمید
تضییع
((تَ))
ضایع کردن، تباه ساختن، مهمل و بیکار کردن
تصویری از تضییع
تصویر تضییع
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تضییق
تصویر تضییق
تنگ کردن، تنگ گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تضییف
تصویر تضییف
مهمان داشتن مهمانی دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تشییع
تصویر تشییع
از پی مسافر و جنازه شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسییع
تصویر تسییع
گل اندودن، چرب کردن تن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تضییق
تصویر تضییق
تنگ کردن، سخت گرفتن به کسی، در تنگنا قرار دادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تشییع
تصویر تشییع
در مراسم دفن مرده شرکت کردن و دنبال جنازه رفتن، بدرقه رفتن، به قصد وداع دنبال کسی رفتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تشییع
تصویر تشییع
((تَ))
بدرقه رفتن، جنازه را تا محل دفن همراهی کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تضییق
تصویر تضییق
((تَ))
تنگ کردن، تنگ گرفتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تضییف
تصویر تضییف
((تَ))
مهمان داری کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تضییعات
تصویر تضییعات
جمع تضییع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تضییع کردن
تصویر تضییع کردن
تباهاندن ضایع کردن تباه ساختن، مهمل و بیکار کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تضییع شدن
تصویر تضییع شدن
تباهیدن
فرهنگ لغت هوشیار