- تضیف
- میهمان شدن، گراییدن
معنی تضیف - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
از کناره کاستن
رنگ گشت دگر شدن رنگ
مهمان داشتن مهمانی دادن
تنگ شدن
سست و ناتوان پنداشتن کسی را
زبونی خواری، گمنامی
چونی دانی، سرخوشی، آکناکی، چونی پذیری دانستن چگونگی شناختن کیفیت چیز، کیف بردن نشاه گرفتن (از خوشیها و مخدرات)، عیب ناک کردن، کیفیت پذیری، جمع تکیفات
مردار گشتن، بویناکی مردار
محل ضیافت، جای پذیرایی مهمان
ضعیف کردن، سست و ناتوان کردن، دوبرابر کردن، دوچندان کردن
لاغر تکیده: مرد، سست نازک
میزبان
پلید، نجس، چرکین
مهماندار
شناختن کیفیت چیزی
خس و خار و خلاشه
میهمان
خار، خس
مهمان، آنکه به خانۀ کس دیگر می رود و در آنجا از او پذیرایی می کنند، آنکه در هتل، مهمان خانه، مسافرخانه و مانند آن اقامت دارد، آنکه موقتاً و یا بدون دریافت و پرداخت پول به کاری می پردازد مثلاً دانشجوی مهمان، بازیگر مهمان، استاد مهمان، در ورزش ویژگی تیمی که در خانۀ تیم حریف بازی می کند
خار، خس، خلاشه