جدول جو
جدول جو

معنی تضوع - جستجوی لغت در جدول جو

تضوع
جنبیدن نافه و دمیدن بوی آن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، آمادۀ گریستن گشتن کودک. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، گشادن چوزه هر دو بازو را پیش مادر تا خورش دهد او را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، بانگ کردن ضوع. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تضوع
دمیدن بوی دادن بوی پراکندن
تصویری از تضوع
تصویر تضوع
فرهنگ لغت هوشیار
تضوع((تَ ضَ وُّ))
دمیدن، بوی پراکندن
تصویری از تضوع
تصویر تضوع
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تهوع
تصویر تهوع
احساس به هم خوردن دل و انقلاب معده، قی کردن، استفراغ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تطوع
تصویر تطوع
عمل مستحب کردن، کاری به قصد نیکی و عبادت انجام دادن، فرمان برداری کردن، منقاد شدن، داوطلب شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تنوع
تصویر تنوع
گونه گونه شدن، جوربه جور شدن، گوناگون بودن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خضوع
تصویر خضوع
فروتنی و تواضع کردن، تواضع، فروتنی، در تصوف فروتنی و تذلل در پیشگاه جبروت الهی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تجوع
تصویر تجوع
خود را گرسنه داشتن، گرسنگی کشیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تضرع
تصویر تضرع
زاری کردن، خواری و فروتنی کردن
فرهنگ فارسی عمید
(مُ تَ ضَوْ وِ)
نافه ای که بوی آن بدمد چون جنبانیده شود. (آنندراج). مشکی که چون آن را بجنبانند، بوی خوش وی متصاعد گردد. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تضوع و متضیع شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از تضجع
تصویر تضجع
در کاری تقصیر کردن
فرهنگ لغت هوشیار
گرسنه ماندن گرسنگی به خواست خود گرسنه بودن خود را گرسنه داشتن بقصد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنوع
تصویر تنوع
نوع نوع شدن، گوناگون شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقوع
تصویر تقوع
خمیده رفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تهوع
تصویر تهوع
قی کردن، دل بهم خوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تضرع
تصویر تضرع
زاری کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تخوع
تصویر تخوع
آب بینی انداختن، هراشیدن (استفراغ)، کم کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تضلع
تصویر تضلع
پهلو بر آمدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خضوع
تصویر خضوع
فروتن فروتنی کردن، آرمیدن، ساکن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تروع
تصویر تروع
ترسیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بضوع
تصویر بضوع
ستوهیدن به ستوه آمدن
فرهنگ لغت هوشیار
خوش منشی، فرمانبری گردن گذاری، نامزدی، فرمانبرداری کردنمنقاد شدن، داوطلب گردیدن، مستحبی بجاآوردن کاری بقصد عبادت و نیکی انجام دادن، فرمانبرداری، خوش منشی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تضور
تصویر تضور
فریاد کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تضوج
تصویر تضوج
خم شدن کوژیدگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تجوع
تصویر تجوع
((تَ جَ وُّ))
گرسنگی کشیدن، به خود گرسنگی دادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تطوع
تصویر تطوع
((تَ طَ وُّ))
فرمانبرداری کردن، عمل مستحبی انجام دادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تضرع
تصویر تضرع
((تَ ضَ رُّ))
زاری کردن، التماس کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تنوع
تصویر تنوع
((تَ نَ وُّ))
گوناگون شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تهوع
تصویر تهوع
((تَ هَ وُّ))
به هم خوردن دل، بالا آوردن غذا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خضوع
تصویر خضوع
((خُ))
فروتنی کردن، تواضع کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خضوع
تصویر خضوع
فروتنی، افتادگی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تنوع
تصویر تنوع
Diverseness, Diversity, Variety
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تهوع
تصویر تهوع
Queasiness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تنوع
تصویر تنوع
разнообразие
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تهوع
تصویر تهوع
тошнота
دیکشنری فارسی به روسی