- تضمین
- پایندانی، پشتیبانی
معنی تضمین - جستجوی لغت در جدول جو
- تضمین
- ضامن گردانیدن کسیرا
- تضمین
- برعهده گرفتن تاوان و غرامت، تاوان دادن، در پناه خود درآوردن، چیزی را در ظرفی قرار دادن، گنجانیدن، در علوم ادبی آوردن یک بیت یا مصراع از شاعر دیگر در شعر خود. اگر آن شعر از شاعر معروفی باشد حاجت به بردن نام او نیست والا باید به نام گویندۀ آن اشاره کرد
- تضمین
- بر عهده گرفتن تاوان، ضمانت کردن، بیتی یا مصراعی که شاعری از شاعر دیگر در شعر خود بیاورد
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پشتیبان
برآورد
بگمان سخن گفتن، به گمان و قیاس سخن گفتن
فربه کردن پرواز ساختن، روغن دار کردن
اسپ پروری
زخم بندی فرغار نهی
منسوب و مربوط به تضمن. یا دلالت تضمنی. دلالت لفظ است بر جزئی از معنی موضوع له خود مانند دلالت (اسنان) بر (حیوان ناطق)
امین کردن، حفظ کردن، اعتماد کردن، راستی کردن چنین باد گفتن همین گفتن، زینهار دادن، استوانیدن (اعتماد کردن)، بیمه کردن ایمن کردن آرام دادن بی بیم کردن، امین کردن، حفظ کردن امن کردن، آمین گفتن دعای کسی را، ایمنی، جمع تامینات. یا تامین آتیه (آینده)، اندوخته برای زندگانی آینده نهادن و پیش بینی برای معاش آتیه. یا تامین عبور و مرور. منظم ساختن خط سیر و سایل نقلیه برای جلوگیری از تصادفات. یا تامین معاش. پیش بینی و تدارک وسایل زندگی. یا تامین منافع. پیش بینی سود برای خویش. یا تامین نظر. اعمال نظر و میل خود
قیمت چیزی را معین کردن
فربه ساختن، روغن دار کردن
قیمت گذاری، عمل قیمت گذار
آماده کردن، آماده، دارای امنیت، امنیت داشتن
برآورد کردن، وزن یا اندازه یا بهای چیزی را از روی حدس و گمان معیّن کردن، به گمان سخن گفتن
Estimate, Appraisement
Securement
обеспечение
оценка
Sicherstellung
Schätzung
забезпечення
оцінка
wycena, szacowanie
zabezpieczenie
估价 , 估计
segurança