جدول جو
جدول جو

معنی تضمین - جستجوی لغت در جدول جو

تضمین
پایندانی، پشتیبانی
تصویری از تضمین
تصویر تضمین
فرهنگ واژه فارسی سره
تضمین
ضامن گردانیدن کسیرا
تصویری از تضمین
تصویر تضمین
فرهنگ لغت هوشیار
تضمین
برعهده گرفتن تاوان و غرامت، تاوان دادن، در پناه خود درآوردن، چیزی را در ظرفی قرار دادن، گنجانیدن، در علوم ادبی آوردن یک بیت یا مصراع از شاعر دیگر در شعر خود. اگر آن شعر از شاعر معروفی باشد حاجت به بردن نام او نیست والا باید به نام گویندۀ آن اشاره کرد
تصویری از تضمین
تصویر تضمین
فرهنگ فارسی عمید
تضمین
بر عهده گرفتن تاوان، ضمانت کردن، بیتی یا مصراعی که شاعری از شاعر دیگر در شعر خود بیاورد
تصویری از تضمین
تصویر تضمین
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تضمینی
تصویر تضمینی
پشتیبان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تهمین
تصویر تهمین
(پسرانه)
پهلوان، از القاب رستم پهلوان شاهنامه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از تخمین
تصویر تخمین
برآورد
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تخمین
تصویر تخمین
بگمان سخن گفتن، به گمان و قیاس سخن گفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسمین
تصویر تسمین
فربه کردن پرواز ساختن، روغن دار کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تضمیر
تصویر تضمیر
اسپ پروری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تضمید
تصویر تضمید
زخم بندی فرغار نهی
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب و مربوط به تضمن. یا دلالت تضمنی. دلالت لفظ است بر جزئی از معنی موضوع له خود مانند دلالت (اسنان) بر (حیوان ناطق)
فرهنگ لغت هوشیار
امین کردن، حفظ کردن، اعتماد کردن، راستی کردن چنین باد گفتن همین گفتن، زینهار دادن، استوانیدن (اعتماد کردن)، بیمه کردن ایمن کردن آرام دادن بی بیم کردن، امین کردن، حفظ کردن امن کردن، آمین گفتن دعای کسی را، ایمنی، جمع تامینات. یا تامین آتیه (آینده)، اندوخته برای زندگانی آینده نهادن و پیش بینی برای معاش آتیه. یا تامین عبور و مرور. منظم ساختن خط سیر و سایل نقلیه برای جلوگیری از تصادفات. یا تامین معاش. پیش بینی و تدارک وسایل زندگی. یا تامین منافع. پیش بینی سود برای خویش. یا تامین نظر. اعمال نظر و میل خود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تثمین
تصویر تثمین
قیمت چیزی را معین کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسمین
تصویر تسمین
فربه ساختن، روغن دار کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تثمین
تصویر تثمین
قیمت گذاری، عمل قیمت گذار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تامین
تصویر تامین
آماده کردن، آماده، دارای امنیت، امنیت داشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تأمین
تصویر تأمین
((تَ))
ایمن کردن، آرام دادن، حفظ کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تخمین
تصویر تخمین
((تَ))
با حدس و گمان اندازه چیزی را معین کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تثمین
تصویر تثمین
((تَ))
بها کردن، قیمت کردن، هشت سو کردن، هشت گوش ساختن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تسمین
تصویر تسمین
((تَ))
فربه ساختن، روغن دار کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تخمین
تصویر تخمین
برآورد کردن، وزن یا اندازه یا بهای چیزی را از روی حدس و گمان معیّن کردن، به گمان سخن گفتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تخمین
تصویر تخمین
Estimate, Appraisement
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تامین
تصویر تامین
Securement
دیکشنری فارسی به انگلیسی
обеспечение
دیکشنری فارسی به روسی
забезпечення
دیکشنری فارسی به اوکراینی