جدول جو
جدول جو

معنی تضعضع - جستجوی لغت در جدول جو

تضعضع
فروتنی کردن وعاجز گردیدن و نیازمند شدن بسوی کسی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). فروتنی کردن و خوار و نیازمند شدن، ضعیف و نزار شدن جسم کسی از بیماری و اندوه، کم شدن مال کسی. (از اقرب الموارد) ، فرونشستن بنا و افتادن و جنبیدن آن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تضعضع
فرو نشست
تصویری از تضعضع
تصویر تضعضع
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مُ تَ ضَ ضِ)
فروتنی کننده. (آنندراج). مطیع و رام و فرمان بردارو کسی که خویشتن را تحقیر میکند. (ناظم الاطباء) ، عاجز و نیازمند شونده. (آنندراج). دادخواه. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، جنبیده. (ناظم الاطباء) ، سرنگون شده. (ناظم الاطباء). و رجوع به تضعضع شود
لغت نامه دهخدا
(ضَ ضَ)
ضعضاع. رجوع به ضعضاع شود
لغت نامه دهخدا