در وقت چاشت خورانیدن کسی را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، قربان کردن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). ذبح کردن گوسفند در چاشتگاه روز اضحی سپس از کثرت استعمال به ذبح کردن در روز اضحی گفته اندحتی اگرچه در آخر روز باشد. (از اقرب الموارد). ذبح کردن گوسفند را وقت چاشت. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، چرانیدن گوسفند در چاشتگاه. (تاج المصادر بیهقی) (منتهی الارب) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء). چرانیدن مواشی و جز آن را در چاشتگاه. (از اقرب الموارد) ، رفق کردن. (تاج المصادر بیهقی). شتاب نکردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) : ضح رویداً، یعنی شتاب مکن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
در وقت چاشت خورانیدن کسی را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، قربان کردن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). ذبح کردن گوسفند در چاشتگاه روز اضحی سپس از کثرت استعمال به ذبح کردن در روز اضحی گفته اندحتی اگرچه در آخر روز باشد. (از اقرب الموارد). ذبح کردن گوسفند را وقت چاشت. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، چرانیدن گوسفند در چاشتگاه. (تاج المصادر بیهقی) (منتهی الارب) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء). چرانیدن مواشی و جز آن را در چاشتگاه. (از اقرب الموارد) ، رفق کردن. (تاج المصادر بیهقی). شتاب نکردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) : ضح رویداً، یعنی شتاب مکن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
بنت سلیمان. محدثه است. (منتهی الارب) (قاموس الاعلام ترکی). محدّث در اصطلاح علم حدیث، به شخصی گفته می شود که احادیث پیامبر اسلام (ص) را روایت، حفظ، بررسی و نقل می کند. این فرد معمولاً با دقت فراوان، سلسله اسناد را بررسی می کند تا از صحت روایت اطمینان حاصل شود. محدثان نقش بسیار مهمی در ثبت و حفظ سنت نبوی ایفا کرده اند و بدون تلاش های آنان، منابع اصلی دین اسلام دچار تحریف می شد.
بنت سلیمان. محدثه است. (منتهی الارب) (قاموس الاعلام ترکی). محدّث در اصطلاح علم حدیث، به شخصی گفته می شود که احادیث پیامبر اسلام (ص) را روایت، حفظ، بررسی و نقل می کند. این فرد معمولاً با دقت فراوان، سلسله اسناد را بررسی می کند تا از صحت روایت اطمینان حاصل شود. محدثان نقش بسیار مهمی در ثبت و حفظ سنت نبوی ایفا کرده اند و بدون تلاش های آنان، منابع اصلی دین اسلام دچار تحریف می شد.
دور کردن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). زایل نمودن چیزی را و دور کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). یقال: نح الدمع عن خدک. (اقرب الموارد). زایل نمودن و یکسو نمودن. (منتهی الارب در ذیل ’ن ح و’). (ناظم الاطباء). رجوع به تنحی شود
دور کردن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). زایل نمودن چیزی را و دور کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). یقال: نح الدمع عن خدک. (اقرب الموارد). زایل نمودن و یکسو نمودن. (منتهی الارب در ذیل ’ن ح و’). (ناظم الاطباء). رجوع به تنحی شود
شاعر کلمه راکه مرادف اضحاه است به معنی دوم کلمه که روز عید نحر یا عید گوسپندکشان است بکار برده است: تا لاله و نسرین بود تا زهره و پروین بود تا جشن فروردین بود تا عیدهای اضحیه. (منسوب به منوچهری)
شاعر کلمه راکه مرادف اضحاه است به معنی دوم کلمه که روز عید نحر یا عید گوسپندکشان است بکار برده است: تا لاله و نسرین بود تا زهره و پروین بود تا جشن فروردین بود تا عیدهای اضحیه. (منسوب به منوچهری)
گوسپندی که قربانی کنند. ج، اضاحی. (از اقرب الموارد). آنچه قربان کنند. (السامی فی الاسامی) (مهذب الاسماء). گوسپند که در چاشت یا در روز عید اضحی ذبح کنند. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). آنچه بقربان کنند. گوسفند قربانی. اضحاه. (اقرب الموارد). رجوع به اضحاه و اضاحی شود.
گوسپندی که قربانی کنند. ج، اضاحی. (از اقرب الموارد). آنچه قربان کنند. (السامی فی الاسامی) (مهذب الاسماء). گوسپند که در چاشت یا در روز عید اضحی ذبح کنند. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). آنچه بقربان کنند. گوسفند قربانی. اَضحاه. (اقرب الموارد). رجوع به اضحاه و اضاحی شود.