عیب کردن خواستن ترا. (منتهی الارب). خواستن فلان عیب فلان را: مجج فلان بفلان تمجیجا، اراده بالعیب. (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و در اقرب الموارد افزاید که این معنی جز در قاموس دیده نشد
عیب کردن خواستن ترا. (منتهی الارب). خواستن فلان عیب فلان را: مجج فلان بفلان تمجیجا، اراده بالعیب. (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و در اقرب الموارد افزاید که این معنی جز در قاموس دیده نشد
خانه پردود کردن. (تاج المصادر بیهقی). از دود پر کردن خانه و جز آن، یقال:عجج البیت دخاناً و من الدخان. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج). پر کردن خانه از دود. (از اقرب الموارد) ، برانگیختن باد غبار را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، برانگیختن باد چیزی را. (از اقرب الموارد)
خانه پردود کردن. (تاج المصادر بیهقی). از دود پر کردن خانه و جز آن، یقال:عجج البیت دخاناً و من الدخان. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج). پر کردن خانه از دود. (از اقرب الموارد) ، برانگیختن باد غبار را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، برانگیختن باد چیزی را. (از اقرب الموارد)