جدول جو
جدول جو

معنی تضافن - جستجوی لغت در جدول جو

تضافن
با هم مدد کردن بر چیزی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). تعاون بر چیزی. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تضافن((تَ فُ))
به هم یاری رساندن
تصویری از تضافن
تصویر تضافن
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تضاغن
تصویر تضاغن
با هم کینه ورزیدن، کینۀ یکدیگر را در دل گرفتن، کینه جویی کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تضامن
تصویر تضامن
کفیل و ضامن یکدیگر شدن، در علم حقوق نوعی تعهد و شراکت مالی که هر یک از اعضا حق دریافت تمامی طلب و مسئولیت پرداخت تمامی بدهی را داشته باشد
فرهنگ فارسی عمید
از ’ض ف ف’، انبوهی کردن و گرد آمدن بر آب و جز آن وقت سبک گردیدن حال آنها. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، سبک گردیدن احوال قوم و انبوهی کردن و گردآمدن آنها بر آب. (از قطر المحیط)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
بخش بخش کردن آب را. (منتهی الارب) (آنندراج). بخش بخش کردن آب را به حصه ها، چنانکه ریگی در ته آوند افکنند و آب بر آن ریزند چندانکه ریگ را بپوشاند، آنگاه یکی آن را بیاشامد و همچنین تا همگی آب نوشند و این کار را در هنگام تنگ آبی کنند. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
فراگرفتن با هم و همدیگر غلبه نمودن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) : تضازنا، تعاطیا فتغالبا. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
بر یکدیگر کین گرفتن. (زوزنی). با هم کینه ورزیدن و پنهان داشتن کینه را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
با هم مدد کردن و یاری نمودن در کار. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). هم پشت شدن و یکدیگر را یاری دادن. (آنندراج). با هم مدد و یاری کردن در کار. (از اقرب الموارد) :عجبت من تضافرهم علی باطلهم و فشلکم عن حقکم. (اقرب الموارد). بهم رسیدند و در تظاهر و تظافر مجتمع و متفق شدند. (ترجمه تاریخ یمینی چ اول تهران ص 68)
لغت نامه دهخدا
پر گردیدن گوشت. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
در اصطلاح فارسی امروزین، ضامن یکدیگر شدن. (یادداشت مرحوم دهخدا). تضامن در ’شرکت تضامنی’ و امثال آن از کلمات مجعول است. در کتب لغت بجای آن تضمین و تضمن را قید کرده اند. (نشریۀ دانشکدۀ ادبیات سال اول شمارۀ 2) ، (اصطلاح حقوقی) نوعی از تعهد است که: 1- در صورت تعدد طلبکاران هر یک از آنان حق دریافت تمام طلب را از بدهکاران داشته باشند و این تضامن مثبت نامند. این نوع تضامن عملاً کم اتفاق می افتد. 2- در صورت تعدد بدهکاران هر یک از آنان مسؤول پرداخت تمام دین باشند و این را تضامن منفی نامند. (از فرهنگ حقوقی تألیف جعفری لنگرودی)
لغت نامه دهخدا
(اِ هََ)
یکدیگر را دفن کردن. (زوزنی). پنهان شدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). تکاتم قوم. (اقرب الموارد) (المنجد) : لو تکاشفتم لماتدافنتم، ای لو تکشف بعضکم لبعض. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ فِ)
با هم مدد کننده. (آنندراج). مر همدیگر را یاری کننده. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تضافن شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از تضاغن
تصویر تضاغن
با هم کینه ورزیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تضافر
تصویر تضافر
هم پشتی پشتیبانی از هم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تضامن
تصویر تضامن
ضامن یکدیگر شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تدافن
تصویر تدافن
پنهان کردن به خاک سپردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تافن
تصویر تافن
عیب کردن، بد گفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تضامن
تصویر تضامن
((تَ مُ))
ضامن یکدیگر شدن
فرهنگ فارسی معین
ضامن یکدیگر شدن، کفیل یکدیگر شدن
فرهنگ واژه مترادف متضاد