- تصوب
- فرو شدنفرود آمدنبنشیب رفتن
معنی تصوب - جستجوی لغت در جدول جو
- تصوب ((تَ صَ وُّ))
- فرو شدن، فرود آمدن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
برنهادن
انگارش، انگار، انگاشت، انگاره
برنهاده
نیک تر، صواب تر
بازگشت از گناه، نالیدن از اندوه نالش اندهگساری
مستمند و فقیر
سختی کردن، محکم شدن
شرم داشتن
ریزش ریختگی
کسی را در کاری به صواب منسوب کردن
خود را از عیب و بدی حفظ کردن
آلوده شدن
به مذهب صوفیه در آمدن
صورت و پیکر گردیدن چیزی
ترازک از گیاهان
بیمار گشتن
مهلکه، بیابان خطرناک
صواب تر، راست تر، درست تر
مواظب خود بودن، خود را حفظ کردن، کنایه از خود را از عیب و بدی در گفتار و کردار حفظ کردن
آنچه به راستی و درستی آن حکم داده شده، تصویب شده
به راستی و درستی امری حکم کردن، رای به درستی کاری دادن، تایید، راست و درست دانستن، راست گو دانستن، در علوم سیاسی رای موافق دادن به لایحۀ قانونی از طرف مجلس شورا یا هیئت وزیران
صورت کسی یا چیزی را در خیال خود مجسّم ساختن، گمان کردن، پنداشتن، انگاشتن
سبکسرین زن، زشت روی زن، چرکناکی دندان
جمع لصب، خرد شکاف ها تنگه ها
تصویب شده
پایستن، ایستادگی در کار
تند رود، پر آب، ابر، تند رو رهوار: اسپ