جدول جو
جدول جو

معنی تصنیع - جستجوی لغت در جدول جو

تصنیع
نیکو تربیت یافتن جاریه تا فربه شود. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و از این معنی است: تصنیع الشی ٔ لتحسینه و تزیینه بالصناعه. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصنیع
ساختن
تصویری از تصنیع
تصویر تصنیع
فرهنگ لغت هوشیار
تصنیع((تَ))
ساختن، مهیا کردن
تصویری از تصنیع
تصویر تصنیع
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تصدیع
تصویر تصدیع
باعث زحمت و دردسر شدن، مزاحم شدن، دردسر دادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تصنیف
تصویر تصنیف
نوشتن کتاب و مرتب کردن آن، در موسیقی قطعه شعری که به آهنگ طرب انگیز خوانده می شود، کتاب، شعر گفتن، گونه گونه و دسته دسته کردن چیزی، صنف صنف کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تشنیع
تصویر تشنیع
بسیار بدگفتن از کسی، کسی را زشت شمردن، عیوب کسی را آشکار کردن، رسوا ساختن کسی
فرهنگ فارسی عمید
در بدیع آوردن قافیه در مصراع اول ابیات غزل یا قصیده بعد از بیت اول مانند این شعر، برای مثال صبر کن ای دل که صبر، سیرت اهل صفاست / چارۀ عشق احتمال، شرط محبت وفاست ی مالک رد و قبول، هرچه کند پادشاست / گر بزند حاکم است، ور بنوازد رواست ی گرچه بخواند هنوز، دست جزع بر دعاست / ورچه براند هنوز، روی امید از قفاست (سعدی۲ - ۳۳۱)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تشنیع
تصویر تشنیع
عیب کسی را آشکار کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تصلیع
تصویر تصلیع
عذر آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تصریع
تصویر تصریع
قافیه آوردن در مصرع اول بیت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تصدیع
تصویر تصدیع
جدا جدا کردن، درد سر رسانیدن، درد سر دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تصنیم
تصویر تصنیم
تصویر کردن و نقش بستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تصنیف
تصویر تصنیف
کتابی را از خود نوشتن، نوع کردن مطالب و جمع آوری آنها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تصنعی
تصویر تصنعی
ساختگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تکنیع
تصویر تکنیع
برگردیدن و عدول کردن از چیزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمنیع
تصویر تمنیع
((تَ))
بازداشتن، منع کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تصنعی
تصویر تصنعی
((تَ صَ نُّ))
ساختگی، مصنوعی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تصنیف
تصویر تصنیف
((تَ))
دسته دسته کردن، نوشتن کتاب یا رساله، نوعی شعر که با آهنگ خوانده شود، جمع تصانیف
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تصدیع
تصویر تصدیع
((تَ))
دردسر دادن، باعث زحمت شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تشنیع
تصویر تشنیع
((تَ))
بد گفتن از کسی، رسوا ساختن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تصنعی
تصویر تصنعی
Stilted
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تصنعی
تصویر تصنعی
guindé
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از تصنعی
تصویر تصنعی
artificial
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از تصنعی
تصویر تصنعی
कृत्रिम
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از تصنعی
تصویر تصنعی
buatan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از تصنعی
تصویر تصنعی
ประดิษฐ์
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از تصنعی
تصویر تصنعی
gekunsteld
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از تصنعی
تصویر تصنعی
artificial
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از تصنعی
تصویر تصنعی
artificiale
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از تصنعی
تصویر تصنعی
僵硬的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از تصنعی
تصویر تصنعی
sztuczny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از تصنعی
تصویر تصنعی
штучний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از تصنعی
تصویر تصنعی
steif
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تصنعی
تصویر تصنعی
натянутый
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تصنعی
تصویر تصنعی
מלאכותי
دیکشنری فارسی به عبری