- تصنعی
- ساختگی
معنی تصنعی - جستجوی لغت در جدول جو
- تصنعی ((تَ صَ نُّ))
- ساختگی، مصنوعی
- تصنعی
- Stilted
- تصنعی
- натянутый
- تصنعی
- steif
- تصنعی
- штучний
- تصنعی
- sztuczny
- تصنعی
- artificial
- تصنعی
- artificiale
- تصنعی
- artificial
- تصنعی
- guindé
- تصنعی
- gekunsteld
- تصنعی
- ประดิษฐ์
- تصنعی
- buatan
- تصنعی
- تصنّعٌ
- تصنعی
- कृत्रिम
- تصنعی
- מלאכותי
- تصنعی
- 부자연스러운
- تصنعی
- yapmacık
- تصنعی
- bandia
- تصنعی
- কৃত্রিম
- تصنعی
- ساختی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ساختن
آراستن خویش، خود آرایی کردن
خودآرایی کردن، خود را به حالتی متکلفانه وانمود کردن، ظاهرسازی کردن
جمع متصنع در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
Factitiously
искусственно
künstlich
sztucznie