- تصعید
- بالا رفتن، صعود کردن
معنی تصعید - جستجوی لغت در جدول جو
- تصعید
- صعود کردن، بالا رفتن، بالا بردن
- تصعید ((تَ))
- بالا رفتن، صعود کردن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بیرون کردن
فرازفتیدن: زفت گشتن بسیار (زفت ممسک بخیل)
بند کردن، محکم ساختن
روی بگردانیدن
اندک کردن، کم کردن عطا
آوا بر آوردن، دستکوبی دست زدن
شکار خواست، شکار کرد
خدمت کردن کسی را
ترنجاندن، مرغولاندن پیچدار کردن (زلف) جعد دادن مرغول کردن بشک کردن
دور کردن، کسی را بجرم سیاسی از وطنش بیرون کردن
پیچ و تاب دادن موی، پیچیده ساختن موی سر
بیرون کردن کسی از محل اقامت خود و به جای دیگر فرستادن، به عنوان نوعی مجازات، نفی بلد، دور کردن
Banishment
изгнание
Verbannung
вигнання
wygnanie
exílio
esilio
destierro
bannissement
verbanning
การเนรเทศ
pengasingan
निर्वासन
גירוש