- تصافح
- مصافحه کردن
معنی تصافح - جستجوی لغت در جدول جو
- تصافح ((تَ فُ))
- دست دادن، دست هم رابه هنگام دیدار فشردن
- تصافح
- مصافحه کردن، با هم دست دادن، دست یکدیگر را فشردن در موقع ملاقات
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
به سخنی خود را زیبا نمودن
اصلاح، با یکدیگر صلح کردن
با یکدیگر بیعت کردن
با هم سازش کردن، آشتی کردن
پژوهش، بدقت ملاحظه کردن چیزی را نیک دیدن ژرف نگریستن رسیدگی و جستجو کردن، کتابی راصفحه بصفحه وبدقت مطالعه کردن، ژرف نگری، جستجو، جمع تصفحات
چند رستگی
چیزی را به دقت ملاحظه کردن، رسیدگی و جستجو کردن، کتابی را صفحه به صفحه و بادقت مطالعه کردن