یکدیگر را دست گرفتن. (زوزنی). همدیگر دست گرفتن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). دست یکدیگر گرفتن و این قائم مقام معانقه است. (غیاث اللغات) (آنندراج). گرفتن هر یک دست یار خود را و گذاشتن کف دست خود بر کف دست دیگری چنانکه در ملاقات وتسلیم عمل کنند. (از قطر المحیط) ، بهم آمدن بعض مژگان بر بعضی دیگر. (از اقرب الموارد)
یکدیگر را دست گرفتن. (زوزنی). همدیگر دست گرفتن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). دست یکدیگر گرفتن و این قائم مقام معانقه است. (غیاث اللغات) (آنندراج). گرفتن هر یک دست یار خود را و گذاشتن کف دست خود بر کف دست دیگری چنانکه در ملاقات وتسلیم عمل کنند. (از قطر المحیط) ، بهم آمدن بعض مژگان بر بعضی دیگر. (از اقرب الموارد)
چیزی باستقصا بنگریستن. (زوزنی). نگریستن چیزی باستقصا. (تاج المصادر بیهقی). نظر کردن در ظاهر کار و جستجوی آن نمودن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). در کاری به خوب وجه نظر کردن و حاصل این تلاش تفحص و جستجو است. (غیاث اللغات) (آنندراج)، صفحه صفحه نگریستن. (غیاث اللغات) (آنندراج). تأمل کردن در چیزی و نگریستن در صفحات آن. (از اقرب الموارد)، ورقه ورقه شدن. (یادداشت مرحوم دهخدا) : و هو (ای الطلق) یتصفح اذا دق صفائح بیض دقاق. (ابن بیطار)
چیزی باستقصا بنگریستن. (زوزنی). نگریستن چیزی باستقصا. (تاج المصادر بیهقی). نظر کردن در ظاهر کار و جستجوی آن نمودن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). در کاری به خوب وجه نظر کردن و حاصل این تلاش تفحص و جستجو است. (غیاث اللغات) (آنندراج)، صفحه صفحه نگریستن. (غیاث اللغات) (آنندراج). تأمل کردن در چیزی و نگریستن در صفحات آن. (از اقرب الموارد)، ورقه ورقه شدن. (یادداشت مرحوم دهخدا) : و هو (ای الطلق) یتصفح اذا دق صفائح بیض دقاق. (ابن بیطار)
مردی که زنا کند با هر زنی، اصیل باشد یا کنیزی. (منتهی الارب) (از آنندراج). مردی که زنا کند با زنی، خواه آزاد باشد آن زن و یا کنیز. (ناظم الاطباء). آنکه با زنی از کنیز و حره تباه کاری کند. (یادداشت مؤلف)
مردی که زنا کند با هر زنی، اصیل باشد یا کنیزی. (منتهی الارب) (از آنندراج). مردی که زنا کند با زنی، خواه آزاد باشد آن زن و یا کنیز. (ناظم الاطباء). آنکه با زنی از کنیز و حره تباه کاری کند. (یادداشت مؤلف)
بخش بخش کردن آب را. (منتهی الارب) (آنندراج). بخش بخش کردن آب را به حصه ها، چنانکه ریگی در ته آوند افکنند و آب بر آن ریزند چندانکه ریگ را بپوشاند، آنگاه یکی آن را بیاشامد و همچنین تا همگی آب نوشند و این کار را در هنگام تنگ آبی کنند. (از اقرب الموارد)
بخش بخش کردن آب را. (منتهی الارب) (آنندراج). بخش بخش کردن آب را به حصه ها، چنانکه ریگی در ته آوند افکنند و آب بر آن ریزند چندانکه ریگ را بپوشاند، آنگاه یکی آن را بیاشامد و همچنین تا همگی آب نوشند و این کار را در هنگام تنگ آبی کنند. (از اقرب الموارد)
اصطلاح. (زوزنی). با یکدیگر صلح کردن. (دهار) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی). با هم آشتی کردن و نیکویی نمودن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). خلاف تخاصم و اختصام. (اقرب الموارد)
اصطلاح. (زوزنی). با یکدیگر صلح کردن. (دهار) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی). با هم آشتی کردن و نیکویی نمودن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). خلاف تخاصم و اختصام. (اقرب الموارد)