جدول جو
جدول جو

معنی تصادم - جستجوی لغت در جدول جو

تصادم
به هم زده شدن، به هم کوفته شدن، سخت به هم خوردن دو چیز، کوفته شدن دو جسم به یکدیگر
تصویری از تصادم
تصویر تصادم
فرهنگ فارسی عمید
تصادم
(اِ)
بهم واکوفتن. (زوزنی). برهم زدن و با هم کوفتن و انبوهی کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). بهم واکوفته شدن. (مجمل اللغه). بهم واکوفتن. و گاهی مراد از آن انبوه باشد. (غیاث اللغات) (آنندراج). خود را بیکدیگر زدن سواران و انبوهی کردن. (از اقرب الموارد) : تصادم الجیشان و اصطدما. (اقرب الموارد) ، تصادف. رجوع بهمین کلمه شود
لغت نامه دهخدا
تصادم
بر هم زدن و با هم کوفتن و انبوهی کردن
تصویری از تصادم
تصویر تصادم
فرهنگ لغت هوشیار
تصادم
((تَ دُ))
به هم کوفتن، سخت به هم خوردن دو چیز
تصویری از تصادم
تصویر تصادم
فرهنگ فارسی معین
تصادم
برخورد
تصویری از تصادم
تصویر تصادم
فرهنگ واژه فارسی سره
تصادم
برخورد، تصادف، درگیری
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصادم
الاصطدام
تصویری از تصادم
تصویر تصادم
دیکشنری فارسی به عربی
تصادم
Clashing
تصویری از تصادم
تصویر تصادم
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصادم
en conflit
تصویری از تصادم
تصویر تصادم
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصادم
in conflitto
تصویری از تصادم
تصویر تصادم
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصادم
ٹکرا رہا
تصویری از تصادم
تصویر تصادم
دیکشنری فارسی به اردو
تصادم
конфликтующий
تصویری از تصادم
تصویر تصادم
دیکشنری فارسی به روسی
تصادم
zusammenstoßend
تصویری از تصادم
تصویر تصادم
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصادم
конфліктуючий
تصویری از تصادم
تصویر تصادم
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصادم
zderzający się
تصویری از تصادم
تصویر تصادم
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصادم
冲突的
تصویری از تصادم
تصویر تصادم
دیکشنری فارسی به چینی
تصادم
সংঘর্ষ
تصویری از تصادم
تصویر تصادم
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصادم
en conflicto
تصویری از تصادم
تصویر تصادم
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصادم
kugongana
تصویری از تصادم
تصویر تصادم
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصادم
çarpışan
تصویری از تصادم
تصویر تصادم
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصادم
충돌하는
تصویری از تصادم
تصویر تصادم
دیکشنری فارسی به کره ای
تصادم
衝突している
تصویری از تصادم
تصویر تصادم
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصادم
מתנגש
تصویری از تصادم
تصویر تصادم
دیکشنری فارسی به عبری
تصادم
em conflito
تصویری از تصادم
تصویر تصادم
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصادم
bertabrakan
تصویری از تصادم
تصویر تصادم
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصادم
ปะทะ
تصویری از تصادم
تصویر تصادم
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصادم
botsend
تصویری از تصادم
تصویر تصادم
دیکشنری فارسی به هلندی
تصادم
टकराने वाला
تصویری از تصادم
تصویر تصادم
دیکشنری فارسی به هندی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مُ تَ دِ)
برهم زننده و با هم کوبنده. (آنندراج). برهم زده شده و با هم کوفته. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، انبوهی کرده. (ناظم الاطباء). و رجوع به تصادم شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از تصادق
تصویر تصادق
با هم دوستی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تصارم
تصویر تصارم
با هم بریدن
فرهنگ لغت هوشیار
رو به رو شونده بهم خورنده با چیزی با هم زننده با هم کوبنده جمع متصادمین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متصادم
تصویر متصادم
((مُ تَ دِ))
به هم خورنده با چیزی، با هم زننده، با هم کوبنده، جمع متصادمین
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تصادف
تصویر تصادف
برخورد، پیشامد
فرهنگ واژه فارسی سره
درگیر، متناقض
دیکشنری اردو به فارسی