- تصادق
دوستی، یاری، محبت، عشق
معنی تصادق - جستجوی لغت در جدول جو
- تصادق (اِ)
با یکدیگر راست گفتن. (زوزنی). با یکدیگر راست شدن در دوستی و سخن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). با یکدیگر راستی نمودن در دوستی و سخن. (غیاث اللغات) ، با یکدیگر دوستی داشتن. (زوزنی). با هم دوستی کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
- تصادق
با هم دوستی کردن
- تصادق ((تَ دُ))
درست شدن، راست آمدن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
به هم زده شدن، به هم کوفته شدن، سخت به هم خوردن دو چیز، کوفته شدن دو جسم به یکدیگر
برخورد کردن وسیلۀ نقلیه با شخص یا چیزی، رو به رو شدن، به صورت غیرمنتظره با کسی یا چیزی برخورد کردن، حادثه، اتفاق غیرقابل پیش بینی
(مُ تَ دِ)
لغت نامه دهخدا
با هم دوستی کننده و با یکدیگر راست شونده دردوستی و سخن. راست در دوستی. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تصادق شود
