جدول جو
جدول جو

معنی تشیین - جستجوی لغت در جدول جو

تشیین
(اِ)
نوشتن ’شین’ نیکو. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تشرین
تصویر تشرین
دو ماه از سال شمسی کشورهای عربی
تشرین اول: ماه دهم از سال شمسی کشورهای عربی، بین ایلویل و تشرین ثانی، مطابق با اکتبر
تشرین ثانی: ماه یازدهم از سال شمسی کشورهای عربی، بین تشرین اول و کانون اول، مطابق با نوامبر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تلیین
تصویر تلیین
لینت دادن، نرم گردانیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تطیین
تصویر تطیین
گل اندود کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تعیین
تصویر تعیین
معین و مخصوص کردن، برگماشتن، کسی را به کاری یا مقامی گماشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تشییع
تصویر تشییع
در مراسم دفن مرده شرکت کردن و دنبال جنازه رفتن، بدرقه رفتن، به قصد وداع دنبال کسی رفتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تشیید
تصویر تشیید
استوار کردن، برافراشتن، بلند کردن دیوار یا ساختمان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تبیین
تصویر تبیین
توضیح، تفسیر، آشکار ساختن، بیان کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تزیین
تصویر تزیین
زینت دادن، زیور کردن، آراستن
فرهنگ فارسی عمید
(بَ ثَ)
بگل کردن. (زوزنی). بگل اندودن بام و جز آن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). بگل اندودن. (آنندراج) (از اقرب الموارد) : هر آن پادشاهی که بیت المال خود به مال رعایا که به جور و ظلم و غیرراستی از ایشان ستده باشد و گرفته پر کند و معمور سازد حال او همچو حال کسی باشد که گل از ستونهای سرای و بنیاد خانه بکند و بدان سقف و طرح آن را تطیین کند. (تاریخ قم ص 148)
لغت نامه دهخدا
(بِ)
وام بی نفع گرفتن و دادن وام بی نفع، سبز شدن درخت، شکوفه برآوردن درخت، به میعاد بها فروختن رخت را پس بازخریدن آن را به کم قیمت پیشین، دایر گردانیدن جنگ میان قوم. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، سوراخ کردن مروارید. (تاج المصادر بیهقی) (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، مساوی کسی در روی وی گفتن. (تاج المصادر بیهقی). در روی کسی بدیهای وی را گفتن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (ازاقرب الموارد) ، آب در مشک نو ریختن تادرزهایش استوار شود. (تاج المصادر بیهقی). آب در مشک نو ریختن تا چشمهای آن بند گردد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، عین نوشتن، مخصوص کردن چیزی را از جمله. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). مخصوص نمودن چیزی را از میان چیزها. (غیاث اللغات) (آنندراج) ، تفضیل دادن دزدی را از میان متهمین دیگر، مخصوص گردانیدن مالی را برای کسی، روزۀ معینی را نیت کردن. (از اقرب الموارد) ، عین چیزی فرانمودن. (تاج المصادر بیهقی) ، چیزی نمودن و آشکار ساختن. (مقدمۀ لغت میرسید شریف جرجانی). واضح کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). معین کردن. (غیاث اللغات) (آنندراج).... با لفظ شدن و کردن مستعمل است. (آنندراج) : اندیشید که اگر کشیده بفروشم و در تعیین قیمت احتیاط کنم روزگار دراز شود. (کلیله و دمنه).
تعیین دال و ذال که در مفردی فتد
ز الفاظ فارسی بشنو زان که مبهم است
حرف صحیح و ساکن اگر پیش از او بود
دالست هرچه هست جز این ذال معجم است.
؟
لغت نامه دهخدا
(اِ)
تحیین چیزی، گردانیدن برای وی وقت. (منتهی الارب). قرار دادن از برای آن وقتی. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (قطر المحیط) ، در یک وقت دوشیدن اشتر. (تاج المصادر بیهقی) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). قرار دادن وقتی برای دوشیدن شتر در تمام شب و روز، موفق نساختن خدا کسی را به رستگاری. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). توفیق رشادندادن خدا کسی را. (ناظم الاطباء) ، هلاک کردن. (تاج المصادر بیهقی). هلاک گردانیدن خدا کسی را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به تحین شود
لغت نامه دهخدا
(تَ قُ)
کنیزک را بیاراستن. (زوزنی). عروس بیاراستن. (تاج المصادر بیهقی). آراستن و زینت دادن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تشیید
تصویر تشیید
استوار کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تدیین
تصویر تدیین
مالک کردن کسی را، چیزی را
فرهنگ لغت هوشیار
تازی از لاتین ماه های رومی: تشرین یکم و تشرین دویم میان ماه های ایلول و کانون یکم دو ماه از ماههای مشهور به (شهور رومی) : تشرین اول و تشرین دوم که بین ایلول و کانون اول واقع اند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تطیین
تصویر تطیین
گل مالی بگل اندودن اندود کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تلیین
تصویر تلیین
نرم کردن نرم گردانیدن،جمع تلیینات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تشییع
تصویر تشییع
از پی مسافر و جنازه شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعیین
تصویر تعیین
مخصوص کردن، برگماشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تشییح
تصویر تشییح
ترسانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تشییب
تصویر تشییب
سپید مویی از اندوه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تشوین
تصویر تشوین
جدا ساختن از هم وا کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تزیین
تصویر تزیین
آراستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبیین
تصویر تبیین
هویدا شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبیین
تصویر تبیین
((تَ))
بیان کردن، روشن کردن، توضیح
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تشیید
تصویر تشیید
((تَ))
استوار کردن، بلند کردن، برافراشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تشرین
تصویر تشرین
((تِ))
نام دو ماه از ماه های رومی، تشرین اول و تشرین دوم که بین ایلول و کانون اول واقع اند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تزیین
تصویر تزیین
((تَ))
زینت دادن، زیور کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تطیین
تصویر تطیین
((تَ))
به گل اندودن، اندود کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تلیین
تصویر تلیین
((تَ))
نرم گردانیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تعیین
تصویر تعیین
((تَ))
معین کردن، مخصوص کردن، برگماشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تشییع
تصویر تشییع
((تَ))
بدرقه رفتن، جنازه را تا محل دفن همراهی کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تعیین
تصویر تعیین
گزینش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تزیین
تصویر تزیین
آذین، فرآویز کردن
فرهنگ واژه فارسی سره