- تشکیل
- برپا، ساختن، برپایی، پدیدآوری
معنی تشکیل - جستجوی لغت در جدول جو
- تشکیل
- تاشه بخشیدن، بر پا کردن شکل و صورت دادن بچیزی درست کردن بپا کردن برپای کردن ساختن،جمع تشکیلات
- تشکیل
- چیزی را شکل و صورت دادن، درست کردن، ساختن، سازمان دادن
- تشکیل ((تَ))
- شکل دادن به چیزی، سازمان دادن
- تشکیل
- Formation
- تشکیل
- формирование
- تشکیل
- Bildung
- تشکیل
- формування
- تشکیل
- formowanie
- تشکیل
- formação
- تشکیل
- formazione
- تشکیل
- formación
- تشکیل
- formation
- تشکیل
- vorming
- تشکیل
- การก่อตัว
- تشکیل
- pembentukan
- تشکیل
- تكوينٌ
- تشکیل
- निर्माण
- تشکیل
- יצירה
- تشکیل
- uundaji
- تشکیل
- تشکیل
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
Formative
формирующий
bildend
формуючий
formujący
formativo
formativo
formativo