- تشوه (اِ تِ)
گوسفند صید کردن. (تاج المصادر بیهقی). شکار کردن شاه را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، ناشناس کردن خود را برای کسی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). تنکر و تغول برای کسی: اتشوهت علی قومی ان هداهم اﷲ، ای اتنکرت و تقبحت لهم. (از اقرب الموارد) ، زشت شدن. (آنندراج). مطاوعه تشویه. (از اقرب الموارد)
