جدول جو
جدول جو

معنی تشوه

تشوه((تَ شَ وُّ))
از شکل افتادن، خود را ناشناس کردن
تصویری از تشوه
تصویر تشوه
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با تشوه

تشوه

تشوه
گوسفند صید کردن. (تاج المصادر بیهقی). شکار کردن شاه را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، ناشناس کردن خود را برای کسی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). تنکر و تغول برای کسی: اتشوهت علی قومی ان هداهم اﷲ، ای اتنکرت و تقبحت لهم. (از اقرب الموارد) ، زشت شدن. (آنندراج). مطاوعه تَشویه. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

رشوه

رشوه
هر چیزی که به کسی دهند تا کاری بر خلاف وظیفه خود انجام دهد یا حق کسی را ضایع کند
فرهنگ لغت هوشیار