- تشمیم
- بویاندن بو کردن بوییدن
معنی تشمیم - جستجوی لغت در جدول جو
- تشمیم
- بوییدن، بو کردن، شمیدن، شم
- تشمیم ((تَ))
- بو کردن، بوییدن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آهنگ، گزیر، گزیرش، آهنگ کردن، آهنگ داشتن
بازسازی
اصلاح کردن، مرمت کردن
نکوهش کردن
شکافتن
گستردن درآفتاب، آفتاب پرستی درآفتاب نهادن
دامن بالا زدن
خالص کردن و استوار کردن
عمومیت دادن، عام نمودن، عمامع بسر بستن
آهنگ کردن، قصد کردن آهنگیدن آهنگ کردن (آهنگ قصد)
تمام کردن
تمام کردن، به پایان رسانیدن، کامل کردن
مرمت کردن، اصلاح کردن خلل یا خرابی چیزی
شامل همه گردانیدن، همگانی کردن، عمومیت دادن
دامن بالا زدن، به شتاب و به سرعت گذشتن، ارادۀ کاری کردن، آمادۀ کاری شدن و چابکی کردن، قصد مکانی کردن
عزم و اراده کردن به کاری، با عزم راسخ درصدد اجرای امری برآمدن
Determination, Resolution
решение
Resolution, Bestimmung
рішення , рішучість
decyzja, determinacja
决心 , 决定
resolução, determinação
risoluzione, determinazione
resolución, determinación
résolution, détermination