- تشعشعات
- پرتوها
معنی تشعشعات - جستجوی لغت در جدول جو
- تشعشعات
- جمع تشعشع
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
درخشش و پرتو و روشنی آفتاب
جمع تشنیع
جمع تخشع
جمع تشعب
دراز، تابنده، لطیف، سبک، نیکوخلقت
پرتو افکنی، فروزه، پرتو افشانی
درخشندگی، پرتو افکنی
شعاع انداختن، پرتو افکندن، روشنایی دادن، درخشندگی
Irradiation
облучение
Bestrahlung
випромінювання
napromieniowanie
irradiação
irradiazione
irradiación
irradiation
bestraling
การฉายรังสี
penyinaran
تشعيعٌ
विकिरण
קרינה
ışınlama
mionzi
বিকিরণ
اشعاع