- تشعر
- موی موی شدن (موی شعر)
معنی تشعر - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
سپاسگزاری، سپاسمندی، سپاس
دانا تر و بهتر در شعر
زشتگونگی، روی پیسگی پیسه گرردیدن روی
فروزش
کم خوری کم خوراکی، ستدن ستاندن
شاخه شاخه شدن
آمادگی برای جنگ، خشم گرفتن
نام ایزدی است، سیزدهمین روز هر ماه شمسی (بنام ایزد مذکور)
شرمندگی
کمر بستن، آستین بالا زدن، چابکی آستین بر زدن دامن برچیدن، آماده شدن، چابکی کردن
سپاس گزاری کردن
برافروختگی آتش، نرخ یابی نرخ داری
تظاهر به شاعری کردن
کج کردن روی از روی خودپسندی
گودی گود شدن گود بودن گود شدن گودی یافتن، گودی، جمع تقعرات
دگر رفتاری، خشمناکی، ترسانندگی
شکر کردن، سپاسگزاری کردن
اشعار کننده، خبر دهنده، آگاه کننده
محل قربانی و اجرای مناسک حج
علامت، نشانه
قوۀ ادراک
علامت، نشانه
قوۀ ادراک
شاعرتر، داناتر، ویژگی شعر بهتر و نیکوتر
گود شدن، گودی پیدا کردن، سخن گفتن از ته حلق
به سرعت رفتن، گذشتن، با ناز و تکبر خرامیدن و رفتن، آمادۀ کاری شدن
شعبه شعبه شدن، شاخه شاخه شدن، پراکنده گشتن، متفرق شدن
تظاهر به شاعری کردن، خود را شاعر پنداشتن یا شاعر نمایاندن، به تکلف شعر گفتن
شباهنگ، در علم نجوم ستارۀ قدر اول از صورت کلب اکبر که روشن ترین ستاره ها است و در شب های تابستان نمایان می شود
تیشتر، ستارۀ صبح، ستارۀ سحر، ستارۀ سحری، کاروان کش، قدر اوّل، شعرا، شعریٰ، شعرای یمانی، عبور
تیشتر، ستارۀ صبح، ستارۀ سحر، ستارۀ سحری، کاروان کش، قدر اوّل، شعرا، شعریٰ، شعرای یمانی، عبور
خیار از گیاهان
اشعار کننده، خبر دهنده و آگاه کننده
مردی که بدنش دارای موهای زیاد و یا بلند باشد
((تِ یا تُ تَ))
فرهنگ فارسی معین
نام ایزد موکل بر باران که با دیو خشکسالی می جنگد، شعرای یمانی، ستاره ای پر نور در صورت فلکی سگ بزرگ، تیشتر