- تشرم (اِ هَِ)
شکافته شدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). تشقق. (اقرب الموارد). پاره پاره گردیدن. (از اقرب الموارد)
معنی تشرم - جستجوی لغت در جدول جو
- تشرم
شکافتگی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
طارم، خرگاه، سراپرده، گنبد، خانۀ چوبی، نردۀ چوبی یا فلزی، چوب بستی که برای تاک درست می کنند
ورم کردن، آماس کردن، آماسیدن، در علم اقتصاد کنایه از بالا رفتن قیمت ها و پایین آمدن ارزش پول
بانوی بزرگ حرم پادشاه، خاتون، برای مثال اندر این عهد از بزرگی کشور خوارزم را / ستر عالی مهد اعظم تیرم ترکان تویی (؟- مجمع الفرس - تیرم)
(مُ تَ شَرْ رِ)
لغت نامه دهخدا
شکافته شونده و شکافته. (آنندراج). دریده و چاک شده. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب). و رجوع به تشرم شود
کمر بستن، آستین بالا زدن، چابکی آستین بر زدن دامن برچیدن، آماده شدن، چابکی کردن
