جدول جو
جدول جو

معنی تشتچه - جستجوی لغت در جدول جو

تشتچه
(تَ چَ / چِ)
تشت خرد. ظرفی از برنج که صرافان در آن پول ریزند. (یادداشت مرحوم دهخدا). و رجوع به طشتچه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خشتچه
تصویر خشتچه
خشتک، قسمت میانی شلوار که دو پاچۀ آن به هم وصل می کند یا تکه پارچه ای که در این قسمت دوخته می شود، تکه پارچه ای که در زیر بغل لباس دوخته می شد، برای مثال به جای خشتچه گر شست نافه بردوزی / هم ایچ کم نشود بوی گنده از بغلت (عماره - شاعران بی دیوان - ۳۵۳)
فرهنگ فارسی عمید
(خِ چَ / چِ)
خشت کوچک. خشتک، پارچۀ چهارگوشه ای که در زیر بغل جامه دوزند. (از ناظم الاطباء) (از برهان قاطع) ، سونچه. سوژۀ پیراهن و جبه. (از فرهنگ اسدی نخجوانی). بغلک. (یادداشت بخط مؤلف) :
بجای خشتچه گر شصت نافه بردوزی
هم ایچ کم نشودگند زشت آن بغلت.
عمارۀ مروزی.
، پارچۀ چهارگوشه ای که میان تنبان دوزند. (از ناظم الاطباء) (یادداشت مؤلف). خشتک، آینۀ زانو. (از برهان قاطع) (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
اقامت کردن در زمستان. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). اقامت کردن در شهری به زمستان. (از المنجد). و رجوع به تشتّی شود، بسنده بودن زمستان را. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از المنجد)
لغت نامه دهخدا
(تَ چِ)
تساچه و تمساح. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(طَ چَ / چِ)
تشت خرد. تشتک. لگنچه
لغت نامه دهخدا
(تَ تَ / تِ)
ناوه. (صحاح الفرس) ، تشتک. (یادداشت مرحوم دهخدا) ، تشت و طبق و خوانچه. (ناظم الاطباء). و رجوع به تشتک و طشتک شود
لغت نامه دهخدا
خشت کوچک، قطعه ای پارچه مربع که در انتهای آستین لباس و زیر بغل دوخته شود، قطعه ای پارچه که بین دو پاچه شلوار میدوزند خشتک
فرهنگ لغت هوشیار
((~. چِ))
زیرانداز کوچک معمولاً چهارگوش از یک ماده نرم و دارای پوشش که بر روی آن می نشینند
فرهنگ فارسی معین