جوال، کیسۀ بزرگ و ستبری از نخ ضخیم یا پارچۀ خشن که برای حمل بار بر پشت چهارپایان بارکش می اندازند، تاچه، گوال، گاله، غنج، ایزغنج، غرار، غراره، جوالق، شکیش
جَوال، کیسۀ بزرگ و ستبری از نخ ضخیم یا پارچۀ خشن که برای حمل بار بر پشت چهارپایان بارکش می اندازند، تاچِه، گُوال، گالِه، غَنج، ایزُغُنج، غِرار، غِرارِه، جِوالِق، شَکیش
بهم مانیدن. (زوزنی) (دهار) (مجمل اللغه). بیکدیگر مانند شدن. (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی). مانند شدن یقال تشابها یعنی به همدیگر مانند شدند. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). بهمدیگر مانند شدن. (آنندراج) (از متن اللغه). بیکدیگر مانند شدن به حدی که موجب اشتباه گردد. (از اقرب الموارد). بیکدیگر شبیه بودن. (از المنجد) ، پوشیده شدن. (مجمل اللغه) ، متشابه یعنی غیرمحکم شدن کار. (از المنجد) ، نزد متکلمان اتحاد در کیفیت است که آن را مشابهت نیز گویند همچنین است در شرح مواقف و در اطول آمده است که در اصطلاح علم کلام تشابه اتحاد در اعراض است. (از کشاف اصطلاحات الفنون). و تشابه اطراف، نزد بلغا قسمتی از تناسب است. (از کشاف اصطلاحات الفنون). و رجوع به تناسب شود
بهم مانیدن. (زوزنی) (دهار) (مجمل اللغه). بیکدیگر مانند شدن. (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی). مانند شدن یقال تشابها یعنی به همدیگر مانند شدند. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). بهمدیگر مانند شدن. (آنندراج) (از متن اللغه). بیکدیگر مانند شدن به حدی که موجب اشتباه گردد. (از اقرب الموارد). بیکدیگر شبیه بودن. (از المنجد) ، پوشیده شدن. (مجمل اللغه) ، متشابه یعنی غیرمحکم شدن کار. (از المنجد) ، نزد متکلمان اتحاد در کیفیت است که آن را مشابهت نیز گویند همچنین است در شرح مواقف و در اطول آمده است که در اصطلاح علم کلام تشابه اتحاد در اعراض است. (از کشاف اصطلاحات الفنون). و تشابه اطراف، نزد بلغا قسمتی از تناسب است. (از کشاف اصطلاحات الفنون). و رجوع به تناسب شود
مرکّب از: ’تا’، عدل و لنگه و تنگ + ’چه’، ادات تصغیر تای کوچک. لنگۀ خرد. یک لنگه از خورجین. یک لنگۀ کوچک از باری. جوالی کوچک نیمبار. لنگه بار. عدل. رجوع به عدل شود
مُرَکَّب اَز: ’تا’، عدل و لنگه و تنگ + ’چه’، ادات تصغیر تای کوچک. لنگۀ خرد. یک لنگه از خورجین. یک لنگۀ کوچک از باری. جوالی کوچک نیمبار. لنگه بار. عدل. رجوع به عدل شود
تمساح و نهنگ و دوزن و مگرمج، که بزبان فرانسه کروکودیل و به زبان رومی کروکودیلس گویند. حیوانی است. ذوالمعاشین، از طایفۀ لزارد و آنچه از این حیوان در رودخانه های بزرگ افریقا دیده می شود، از شش تا هشت متر طول دارد و کلۀ آن دارای وضع مخصوصی است که درازایش دو مرتبه زیادتر از پهنای وی می باشد و 38 دندان در بالا و 30 عدد در پایین دارد و پنجه های آن از طرف خلف مانند پنجۀ اردک می باشد و دم این حیوان پهن و مخصوص به سباحت آن است و این حیوان در روی خاک به اشکال و زحمت حرکت می کند ولی در آب بسیار جسور و متهور است به انسان حمله می نمایدو گلوله هایی را که به اطراف آن می اندازند بواسطۀ پوستش دفع می کند و اهالی مصر در قدیم این حیوان را پرستش می کردند. (ناظم الاطباء). و رجوع به تمساح شود
تمساح و نهنگ و دوزن و مگرمج، که بزبان فرانسه کروکودیل و به زبان رومی کروکودیلس گویند. حیوانی است. ذوالمعاشین، از طایفۀ لزارد و آنچه از این حیوان در رودخانه های بزرگ افریقا دیده می شود، از شش تا هشت متر طول دارد و کلۀ آن دارای وضع مخصوصی است که درازایش دو مرتبه زیادتر از پهنای وی می باشد و 38 دندان در بالا و 30 عدد در پایین دارد و پنجه های آن از طرف خلف مانند پنجۀ اردک می باشد و دم این حیوان پهن و مخصوص به سباحت آن است و این حیوان در روی خاک به اشکال و زحمت حرکت می کند ولی در آب بسیار جسور و متهور است به انسان حمله می نمایدو گلوله هایی را که به اطراف آن می اندازند بواسطۀ پوستش دفع می کند و اهالی مصر در قدیم این حیوان را پرستش می کردند. (ناظم الاطباء). و رجوع به تمساح شود