جدول جو
جدول جو

معنی تشاجب - جستجوی لغت در جدول جو

تشاجب
(اِ)
بهم درشدن کار. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از متن اللغه) (از اقرب الموارد) (از المنجد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تشاجر
تصویر تشاجر
مشاجره کردن، با هم نزاع کردن، با یکدیگر خلاف و کشمکش کردن
فرهنگ فارسی عمید
(اِ کِ)
چشم داشتن بهره خود را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). چشم داشتن هر یک بهرۀ خود را. (از متن اللغه). تشازب قوم بر آب و جز آن، انتظار داشتن هرکس بهرۀ خود را. (از اقرب الموارد) (از المنجد)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
ع مص) استوار و قوی شدن، اندوهگین گردیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). تمنع و تحازن. (متن اللغه). تحازن یعنی تظاهر به اندوه. (از المنجد). تشاجی زن بر شوی خود، تمنع و تحازن وی. (از اقرب الموارد)، گام نزدیک گذاشتن چاپار در رفتار، تشاجت الدابه، تقرمطت فی مشیها. (از متن اللغه)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
با یکدیگر خلاف کردن. (زوزنی) (دهار). منازعت و خلاف کردن دو گروه با هم. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). نزاع کردن دو کس با هم. (آنندراج) (از متن اللغه). تخالف و تنازع قوم. بیکدیگر درآمدن آنان در نزاع بمانند اشتباک درختان. (از اقرب الموارد) (از المنجد) ، بر یکدیگر نیزه زدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از دهار) (از متن اللغه) (از اقرب الموارد) (از المنجد) ، چریدن ستور تمام گیاه را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، به خوزدن رسیدن درخت. (منتهی الارب) ، درآمدن چیزی در چیزی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از المنجد)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
درهم شدن کار. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مَ جِ)
جمع واژۀ مشجب. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (دهار) (از اقرب الموارد). رجوع به مشجب شود
لغت نامه دهخدا
(اِ)
اندوهگین شدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). تحزن. (متن اللغه) (اقرب الموارد) (المنجد)
لغت نامه دهخدا
(جِ)
اندوهگین، هلاک شونده. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) : در بقای او عوض از هر شاجب و خلف از هر غازب و عازب است. (ترجمه تاریخ یمینی چ سنگی ص 460) ، مرد زیاد فسوس کننده و پرگوی. (منتهی الارب) (ازاقرب الموارد) ، کلاغ سخت آواز. (مهذب الاسماء). زاغ سخت بانگ. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(جِ)
وادیی است به عرمه، و شاحب نیز روایت شده است. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تشاجی
تصویر تشاجی
استوار و قوی شدن
فرهنگ لغت هوشیار
هم ستیزی هم تاشگی با هم نزاع کردن با همس ستیزیدن مشاجره کردن، کشمکش مشاجره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشاجب
تصویر مشاجب
جمع مشجب، چوبرختی ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاجب
تصویر شاجب
هلاک شونده، اندوهگین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تشاجر
تصویر تشاجر
((تَ جُ))
با هم نزاع کردن
فرهنگ فارسی معین