جدول جو
جدول جو

معنی تشاجر

تشاجر(اِ)
با یکدیگر خلاف کردن. (زوزنی) (دهار). منازعت و خلاف کردن دو گروه با هم. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). نزاع کردن دو کس با هم. (آنندراج) (از متن اللغه). تخالف و تنازع قوم. بیکدیگر درآمدن آنان در نزاع بمانند اشتباک درختان. (از اقرب الموارد) (از المنجد) ، بر یکدیگر نیزه زدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از دهار) (از متن اللغه) (از اقرب الموارد) (از المنجد) ، چریدن ستور تمام گیاه را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، به خوزدن رسیدن درخت. (منتهی الارب) ، درآمدن چیزی در چیزی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از المنجد)
لغت نامه دهخدا