- تسکاهال
نهال نورسته و جوان توسکا که شل نیز نامیده می شود
معنی تسکاهال - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(اِ صِ)
لغت نامه دهخدا
همدیگر آسان گرفتن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). تسامح. (زوزنی) (متن اللغه). تلاین و تسامح. (اقرب الموارد) (المنجد) ، تساهل امر بر چیزی ضد تعاسر بر آن است. (از اقرب الموارد) ، تساهل در عبارت، ادای لفظی است آنچنانکه دلالت صریحی بمقصود نکند. (از تعریفات جرجانی)
(گَ کَ دَ)
لغت نامه دهخدا
مصدر تفاعل مصنوع از کاهلی فارسی. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). خود را کاهل نمودن. (غیاث اللغات) (آنندراج)
اهمال، پشت گوش اندازی، تعلل، تنبلی، سستی، غفلت، مسامحه
انعطاف، تسامح، سهل گیری، آسان گیری، سهل انگاری، مسامحه، مماطله، سهل انگاری کردن، مسامحه کردن
متضاد: کوشیدن، سهل گرفتن، آسان گرفتن
متضاد: سخت گرفتن
متضاد: کوشیدن، سهل گرفتن، آسان گرفتن
متضاد: سخت گرفتن
جنگل توسکا، محل رویش درخت توسکا
مرتعی جنگلی در کجور، مرتعی جنگلی در سوادکوه
