جدول جو
جدول جو

معنی تسپیس - جستجوی لغت در جدول جو

تسپیس
(تِ)
شاعر یونان قدیم است که در قرن ششم پیش از میلاد می زیست و او را بوجود آورندۀ تراژدی یونان می پندارند. و رجوع به تراژدی و قاموس الاعلام ترکی شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تسدیس
تصویر تسدیس
شش گوشه کردن چیزی، شش قسمت کردن، شش تایی کردن، شش تایی، در علم نجوم قرار گرفتن یک ششم دورۀ فلک، یعنی دو برج، فاصله میان دو ستاره
فرهنگ فارسی عمید
(اِ فِ)
درنشاندن جواهر و ترکیب دادن زیور غیر شبه را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). ترصیع و تألیف زیور با جواهر غیر خرز. (از اقرب الموارد) (از متن اللغه). ترصیع زیور. (از متن اللغه). ترصیع زیور با جواهر. (از المنجد)
لغت نامه دهخدا
(اِ قِ)
شپشه در طعام افتادن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (از متن اللغه) (از اقرب الموارد) (از المنجد). سو درافتادن در چیزی، آراستن و زینت دادن کاری را برای کسی و مرتکب آن شدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). تسویس فلان امری رابرای فلان آراستن و زینت دادن آن امر. (از متن اللغه). آراستن و زینت دادن امری. (از اقرب الموارد). زینت دادن کاری را برای کسی. (از المنجد) ، سیاست در گردن کسی افکندن. سوس فلان امورالناس (مجهولا) ، ای صیرملکاً. (منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء) (از متن اللغه). پادشاه شدن بر قومی. (از اقرب الموارد) (از المنجد) ، رئیس قرار دادن کسی را برای قومی. (از متن اللغه) ، گویند سوس عظمی یعنی از اندوه هلاک شدم. (از متن اللغه)
لغت نامه دهخدا
(اِ ضِ)
تیره گردانیدن آب را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از متن اللغه) ، بد بو و ضایع شدن آبشخور. (از متن اللغه) (از اقرب الموارد) (از المنجد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تسدیس
تصویر تسدیس
شش گوشه کردن چیزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسلیس
تصویر تسلیس
گوهر نشاندن زیور سازی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسدیس
تصویر تسدیس
((تَ))
شش گوشه ساختن چیزی، فاصله میان دو ستاره که به اندازه برج باشد، قرار گرفتن ماه در نقطه ای که فاصله آن تا خورشید 60 درجه باشد
فرهنگ فارسی معین