جدول جو
جدول جو

معنی تسویل - جستجوی لغت در جدول جو

تسویل
آراستن چیزی برای گمراه ساختن و فریب دادن، اغوا کردن، به گمراهی افکندن
تصویری از تسویل
تصویر تسویل
فرهنگ فارسی عمید
تسویل
(اِ قِ)
بیاراستن. (تاج المصادر بیهقی) (دهار) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی). آراستن کاری را. (منتهی الارب) (غیاث اللغات) (آنندراج) (ناظم الاطباء). یقال سولت له نفسه، ای زینت. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). آراستن کاری را در نفس. (از متن اللغه). آراستن و سهل و آسان کردن کاری را در نفس. (از اقرب الموارد) (از المنجد) ، بیراه کردن شیطان کسی را: سول له الشیطان، ای اغواه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از متن اللغه). آراستن شیطان گناهان را در نفس مردم. (غیاث اللغات) (آنندراج). گمراه کردن شیطان کسی را:سول له الشیطان، اغواه و سهل له من السّول، ای الاسترخاء. یقال هذا من تسویلات الشّیاطین و ما تطلبه و تسأله. (از اقرب الموارد) (از المنجد) : و بر تعجیلی که از تسویل شیطان و تخییل بهتان رفته تأسفها خورد. (سندبادنامه ص 153). شیطان تسویل دماغ... را به سودای محال آگنده کرد. (جهانگشای جوینی).
اهل الهام خدا عین الحیات
اهل تسویل هو اسم الممات.
مولوی.
تا بدیدم روی عزرائیل را
باز آوردی فن و تسویل را.
مولوی.
، سؤال کردن و خواستن به زبان. (غیاث اللغات) (آنندراج) ، افترا و سخن آرایی. (غیاث اللغات) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تسویل
بیاراستن
تصویری از تسویل
تصویر تسویل
فرهنگ لغت هوشیار
تسویل
((تَ))
به گمراهی افکندن، آراستن چیزی برای اغوا کردن
تصویری از تسویل
تصویر تسویل
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تحویل
تصویر تحویل
برگردانیدن، انتقال دادن، جا به جا کردن، ازجایی به جای دیگر نقل کردن، سپردن چیزی به کسی، در علوم ادبی زشت و زیبا
تحویل سال: تمام شدن سال پیش و آغاز سال نو خورشیدی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تهویل
تصویر تهویل
ترساندن، دچار خوف و فزع کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تسوید
تصویر تسوید
سیاه کردن، کنایه از نوشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تسویغ
تصویر تسویغ
عطا کردن، روا داشتن، روا کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تمویل
تصویر تمویل
مال دار ساختن، صاحب مال گردانیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تسویف
تصویر تسویف
وعدۀ امروزو فردا دادن، مماطله کردن، اختیار تام دادن در کاری به کسی که هرچه بخواهد بکند
فرهنگ فارسی عمید
بازگشت کردن از چیزی آغاز یابی ناب یابی کاوش و پژوهش برای رسیدن به آغاز یا ناب نهاده یا اندیشه ای، سفر نگیدن (سفرنگ تفسیر) باز گردانیدن بازگشت دادن، تفسیر کردن بیان کردن، شرح و بیان کلمه یا کلام بطوری که غیر از ظاهر آن باشد تعبیر، جمع تاویلات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسوید
تصویر تسوید
مهتر کردن، سیاه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توسیل
تصویر توسیل
نزدیکی جستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنویل
تصویر تنویل
عطا دادن
فرهنگ لغت هوشیار
دارا کردن توانگری کردن، به توان رساندن مال کردن بقوه دور سانیدن عددی را درنفس خودضرب کردن،جمع تمویلات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعویل
تصویر تعویل
اعتماد و تکیه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقویل
تصویر تقویل
فروخواندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسمیل
تصویر تسمیل
نرم زبانی، لایروبی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسویت
تصویر تسویت
برابر کردن مساوی ساختن یکسان کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تهویل
تصویر تهویل
ترسانیدن، کارهای ترساننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسویر
تصویر تسویر
دستنبد پوشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسویه
تصویر تسویه
برابر کردن، مساوی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسهیل
تصویر تسهیل
آسانکرد آسان کردن سهل ساختن،جمع تسهیلات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسییل
تصویر تسییل
راندن آب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسایل
تصویر تسایل
تند تازی سپاه، روانگی به هر سو ی، لورش (لور سیل)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسبیل
تصویر تسبیل
برایگان دادن چیزی را در راه خدا
فرهنگ لغت هوشیار
سجل نوشتن، قباله، تمسک نوشتن قاضی، اثبات کردن، قضاوت کردن، حکم کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسخیل
تصویر تسخیل
عیب کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسفیل
تصویر تسفیل
پست گرداندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تشویل
تصویر تشویل
کم شدن شیر
فرهنگ لغت هوشیار
دراز کردن درازاندن، مولش دادن، دراز گفتن دراز گویی، دراز سرایی، دراز نویسی، دراز کردن طول دادن طولانی کردن، دراز گفتن، دراز گویی، جمع تطویلات. یا تطویل بلاطائل. دراز گویی بیهوده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترویل
تصویر ترویل
چرباندن چرب کردن با روغن، آبدادن پیش از رسیدن به زن، چکاندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحویل
تصویر تحویل
برگردانیدن، تغییر و تبدیل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسویف
تصویر تسویف
مماطله کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحویل
تصویر تحویل
بهره برداری
فرهنگ واژه فارسی سره