- تسمیر
- تنک کردن شیر آبکی کردن شیر، میخکوب کردن
معنی تسمیر - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بازسازی
مایه زنی
سرخ کردن، خر خواندن، پاره پاره بریدن سرخ کردن
پوشانیدن چیزی، مخمر شدن
هلاک کردن
دامن بالا زدن
خبه کردن، چشم دیگری بستن
راهی کردن
نرخ نهادن، آتش افروختن
نوشتن، فراهم آوردن
شادمان کردن کسی را
رام کردن، مطیع کردن
سحری خورانیدن، سحری دادن
در پرده داشتن
با همروی
نای زدن
راندن
دستنبد پوشیدن
نام نهادن، نامگذاری
فربه کردن پرواز ساختن، روغن دار کردن
نرم زبانی، لایروبی
شنوانیدن، زشت گردندن، به نیکی یاد کردن از واژگان دو پهلو
خاموش شدن
زشت گردانیدن
نام نهادن نام دادن نامیدن، نامگذاری
بخل کردن و منع نمودن
اسپ پروری
مرمت کردن شکسته را، آباد کردن، قابل سکنی کردن جا و منزل
تند خویی در خشم افکندن
میری دادن، چیراندن، تیز کردن، نشان کردن امیری دادن امیر کردن بامارت گماردن، امیری
بار آورد بسیار کردن ببار آوردن، بار آوردن: (در تثمیر مال باید کوشید)
خشکاندن میوه خشکاندن گوشت خشکاندن خشک کردن گوشت پاره پاره، خشک کردن خرما
سرخ کردن، سرخ رنگ کردن