جدول جو
جدول جو

معنی تسمیر - جستجوی لغت در جدول جو

تسمیر
(اِ فِ)
استوار کردن چیزی را. و میخ دوز نمودن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). چیزی را به میخ استوار کردن. (از متن اللغه) (از اقرب الموارد). در، یا جز آنرا به میخ استوار کردن. (از المنجد) ، دامن برزدن و رها کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، زود رها کردن تیر را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از متن اللغه). تشمیر چیزی یعنی رها کردن آن یا رها کردن تیر به شتاب. (از اقرب الموارد). رهاکردن تیر. (از المنجد) ، بسیار آب کردن شیر. (تاج المصادر بیهقی). تنک کردن شیر به آب. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). تنک و رقیق کردن شیر به آب. (آنندراج). رقیق کردن شیر را با آب. (از اقرب الموارد) (از متن اللغه) (از المنجد) ، نوشیدن خمر را. (از المنجد) ، نوشیدن خمر را. (از المنجد) ، کور کردن چشم کسی را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). آتش در دیده کشیدن یا کور کردن آن. (از متن اللغه) ، چریدن چارپا نبات را. (از المنجد) ، شتابانیدن شتر را. (از متن اللغه). و رجوع به تشمیر شود
لغت نامه دهخدا
تسمیر
تنک کردن شیر آبکی کردن شیر، میخکوب کردن
تصویری از تسمیر
تصویر تسمیر
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تسویر
تصویر تسویر
دستنبد پوشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسمیه
تصویر تسمیه
نام نهادن، نامگذاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسمین
تصویر تسمین
فربه کردن پرواز ساختن، روغن دار کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسمیل
تصویر تسمیل
نرم زبانی، لایروبی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسمیع
تصویر تسمیع
شنوانیدن، زشت گردندن، به نیکی یاد کردن از واژگان دو پهلو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسمیط
تصویر تسمیط
خاموش شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسمیت
تصویر تسمیت
نام نهادن نام دادن نامیدن، نامگذاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسمیج
تصویر تسمیج
زشت گردانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تصمیر
تصویر تصمیر
بخل کردن و منع نمودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تضمیر
تصویر تضمیر
اسپ پروری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعمیر
تصویر تعمیر
مرمت کردن شکسته را، آباد کردن، قابل سکنی کردن جا و منزل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنمیر
تصویر تنمیر
تند خویی در خشم افکندن
فرهنگ لغت هوشیار
میری دادن، چیراندن، تیز کردن، نشان کردن امیری دادن امیر کردن بامارت گماردن، امیری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تثمیر
تصویر تثمیر
بار آورد بسیار کردن ببار آوردن، بار آوردن: (در تثمیر مال باید کوشید)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسییر
تصویر تسییر
راندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسایر
تصویر تسایر
با همروی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تزمیر
تصویر تزمیر
نای زدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تستیر
تصویر تستیر
در پرده داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحمیر
تصویر تحمیر
سرخ کردن، خر خواندن، پاره پاره بریدن سرخ کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تخمیر
تصویر تخمیر
پوشانیدن چیزی، مخمر شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تدمیر
تصویر تدمیر
هلاک کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تشمیر
تصویر تشمیر
دامن بالا زدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسکیر
تصویر تسکیر
خبه کردن، چشم دیگری بستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسفیر
تصویر تسفیر
راهی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسعیر
تصویر تسعیر
نرخ نهادن، آتش افروختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسطیر
تصویر تسطیر
نوشتن، فراهم آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسریر
تصویر تسریر
شادمان کردن کسی را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسخیر
تصویر تسخیر
رام کردن، مطیع کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسحیر
تصویر تسحیر
سحری خورانیدن، سحری دادن
فرهنگ لغت هوشیار
خشکاندن میوه خشکاندن گوشت خشکاندن خشک کردن گوشت پاره پاره، خشک کردن خرما
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تخمیر
تصویر تخمیر
مایه زنی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تسخیر
تصویر تسخیر
شکست
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تعمیر
تصویر تعمیر
بازسازی
فرهنگ واژه فارسی سره