- تسلیه (اِ فِ)
از: (’س ل و’) اندوه ببردن و سلوت فرمودن. (تاج المصادر بیهقی). سلوه دادن و سلوه فرمودن. (زوزنی). خرسندی و بی پژمانی دادن. (منتهی الارب). چون واوی باشد خرسندی و بی پژمانی دادن. (ناظم الاطباء). دور کردن اندوه از کسی. (از متن اللغه) (از اقرب الموارد) (از المنجد). تسکین و تسلا و تسلیت. (ناظم الاطباء). و رجوع به تسلیت شود، (از سلی) بیرون کشیدن سلای ناقه را از رحم آن. (منتهی الارب). و چون یایی باشد بیرون کشیدن سلای ماده شتر را از رحم آن. (ناظم الاطباء). جدا کردن یارک گوسفند. (از متن اللغه) (از المنجد) : سلی الشاه و تسلیه، نزع سلاها. (اقرب الموارد)
