- تسلا
- آسایش و اطمینان و خشنودی و شادکامی
معنی تسلا - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
دل آرامی
چیرگی، چیره دستی، چیره شدن
فراموشانیدن کسی را چیزی، اندوه بدر بردت، تسلیت
دلیران
پر خط و خال
یکدیگر را پرسیدن و از یکدیگر خواستن
دلخوش، آسوده، خشنود
پذیرفتن
وام گرفتن
دست یافتن
پوسته پوسته شدن
سلاح پوشیدن
بشسیار نوشی
سوکجامه پوشیدن
جنب و جوش، غلت و واغلت، کوش دست و پا زدن در بستر غلت خوردن در رختخواب، کوشش و تلاش کردن سعی کردن، کوشش تلاش سعی. توضیح در عربی (ثقلی) بمعنی از پهلو بپهلو غلطیدن و بی قرار بودن بر فراش است. کوشش، تلاش
دوستی مهر ورزی، جانشین کردن، امید بستن تولی. مقابل تبری. محبت و امید، دوست داشتن و بمعنی بلا و سختی
پذیرفتن، چیزی را دریافت کردن، اسلام آوردن
مسلط شدن، چیره شدن، دست یافتن بر کسی یا چیزی
خرسندی یافتن، آرام یافتن از اندوه، خرسند و بی غم شدن، بی غمی، بی اندوهی
تسلی دادن: دلجویی کردن از شخص عزادار و ماتم زده و غم واندوه او را تخفیف دادن
تسلی دادن: دلجویی کردن از شخص عزادار و ماتم زده و غم واندوه او را تخفیف دادن
چرخ رسن تابی
کوشش، تلاش
از لحاظ نسل
نسلاً بعد نسل: نسلی پس از نسل، نسل بر نسل، پشت برپشت، زادبرزاد
نسلاً بعد نسل: نسلی پس از نسل، نسل بر نسل، پشت برپشت، زادبرزاد
دوستی، مقابل تبرا، در فقه دوستی با دوستان علی بن ابی طالب و فرزندانش
رسن، چرخ رسن تابی
Consolation
утешение
Trost
розрада
pocieszenie
consolo