- تسریح
- رها کردن، رهانیدن زن
معنی تسریح - جستجوی لغت در جدول جو
- تسریح
- رها کردن، یله کردن، گسیل کردن، رها کردن ستور برای چرا، طلاق دادن زن، گشودن و شانه زدن و فروهشتن موی
- تسریح ((تَ))
- رها ساختن، گسیل کردن، طلاق دادن زن، گشودن و شانه زدن موی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
باز شکافی، کالبدشناسی
هموار سازی
دستگرد
نیک بیان کردن و نیک هویدا کردن، آشکار شدن
درازسازی
پهن کردن، هموار کردن
پاره پاره کردن
دزد خواندن دزد دانستن
شتابانیدن، سرعت کردن
شادمان کردن کسی را
سوراخ کردن، درز دوختن، روزه داری پیاپی
موی بافتن
خدای را به پاکی یاد کردن
زینش زینه دادن سلاح دادن سلاح پوشانیدن، جمع تسلیحات
هویدا گفتن، آشکار گفتن
شاد کردن، خوشی و عیش و تماشا و تفرج و گشت و بازی
فروتنی نمودن
اندوهاندن اندوهگین کردن
خستن
شتاب کردن در کاری، شتافتن
شادمانی کردن، شادمانی و خوشی
آشکار ساختن، سخنی را صریح بیان کردن، امر یا مطلبی را فاش و روشن کردن
سلاح دادن، سلاح پوشاندن، مسلح ساختن
هموار کردن، پهن کردن، هموار کردن زمین
گشودن و آشکار ساختن چیزی، بیان کردن و شرح دادن مطلب، شرحه شرحه کردن، قطعه قطعه کردن، از هم جدا کردن، در پزشکی علمی که دربارۀ ساختمان بدن و چگونگی اعضا و ارتباط آن ها با هم بحث می کند، کالبدشناسی، در پزشکی کالبدشکافی، کالبدگشایی
سبحان اللّه گفتن، خدا را به پاکی یاد کردن، نیایش کردن، ذکر خدا و مناجات، مهره های به نخ کشیده که هنگام ذکر و مناجات در دست می گیرند، سبحه
((تَ))
فرهنگ فارسی معین
خدا را به پاکی یاد کردن، سبحان الله گفتن، در فارسی دانه های به رشته کشیده شده ای که هنگام ذکر و دعا در دست گیرند