جدول جو
جدول جو

معنی تستوق - جستجوی لغت در جدول جو

تستوق
(تُ)
درم نبهرۀ مغشوش و قلب. (ناظم الاطباء). پول قلب باروکشی از نقره. (از متن اللغه) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تسوق
تصویر تسوق
بازار جستن و خرید و فروش کردن، بازارگرمی کردن
فرهنگ فارسی عمید
(تُ)
درم نبهره. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(اِ صِ)
پی همدیگر شدن شتران و رام گردیدن. (منتهی الارب) (آنندراج). تتابع و تقاود شتران. (از اقرب الموارد) (از متن اللغه) (از المنجد) ، انبوهی نمودن اغنام در رفتار. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از متن اللغه) (از اقرب الموارد) (از المنجد)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
آرزومندی نمودن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِ قِ)
بازار جستن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (دهار) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، خرید و فروخت کردن. (تاج المصادر بیهقی) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). خرید و فروش کردن قوم. (از متن اللغه) (از اقرب الموارد) (از المنجد) ، خود را بازاری نمودن به خرید و فروخت. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) : و ممکن است این سخن... در معرض تسوق پیش ضمایر آید. (کلیله چ مینوی ص 17). واگر این بنده، کتاب از تازی به پارسی برد بدان تسوقی نمی جوید. (کلیله ایضاً ص 421) ، خریدن کالا از بازار. (از متن اللغه). و رجوع به سوق شود
لغت نامه دهخدا
(سَ سُتْ تو)
درم نبهره منقوش و قلب، معرب سه تو. (منتهی الارب) (النقود ص 147) (جوالیقی ص 203)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تسوق
تصویر تسوق
بازار جستن بازار جست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ستوق
تصویر ستوق
پارسی تازی گشته سه تو روکش زر درم نبهره سه تار ستار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسوق
تصویر تسوق
((تَ سَ وُّ))
بازاریابی کردن، بازارگرمی
فرهنگ فارسی معین