- تسبیل
- برایگان دادن چیزی را در راه خدا
معنی تسبیل - جستجوی لغت در جدول جو
- تسبیل
- به رایگان دادن چیزی در راه خدا، آب رایگان به همه دادن
- تسبیل ((تَ))
- چیزی را در راه خدا به رایگان بخشیدن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
دستگرد
زیر نویسی پاینامه نویسی، گسترش دامن بلند کردن دامن
نواله کردن (نواله لقمه)
دهل نوازی
پست گرداندن
عیب کردن
سجل نوشتن، قباله، تمسک نوشتن قاضی، اثبات کردن، قضاوت کردن، حکم کردن
وات افگانی روشی در دانش چامه (عروض) نوعی از تصرفات و زحافات است در عروض و آن افزودن حرفی ساکن است بر سببی که به آخر جزو افتد چنانکه در (فاعلاتن) (فاعلاتان) میشود: (و مبالغت بیشتر باشد در تمام کردن) (المعجم. چا. مد: 39)
هفت قسمت کردن چیزی
سبک گرداندن، آراماندن آرام دادن
خدای را به پاکی یاد کردن
رون انگیزی رون سازی ایجاد سبب کردن، وصول کردن مالیات تا دینار آخر، حواله کردن طلب کسی بر دیگری که بدهکار است، سبب سازی وسیله سازی، جمع تسبیبات
تند تازی سپاه، روانگی به هر سو ی، لورش (لور سیل)
راندن آب
آسانکرد آسان کردن سهل ساختن،جمع تسهیلات
بیاراستن
نرم زبانی، لایروبی
بوسه زدن
بند کردن، در تاخیر انداختن وام کسی را
مکروه داشتن
ایجاد سبب کردن، سبب ساختن، سبب سازی، وسیله انگیزی
آراستن چیزی برای گمراه ساختن و فریب دادن، اغوا کردن، به گمراهی افکندن
مسجل کردن، ثابت و محکم کردن، حکم دادن، مهر کردن قباله، عهد و پیمان کردن
سبحان اللّه گفتن، خدا را به پاکی یاد کردن، نیایش کردن، ذکر خدا و مناجات، مهره های به نخ کشیده که هنگام ذکر و مناجات در دست می گیرند، سبحه
در علم عروض زیاد کردن الف در سبب خفیف، چنان که در فعولن، فعولان و در فاعلاتن، فاعلاتان شود و آن را مسبغ گویند، اسباغ
هفت تایی کردن، هفت بخش کردن، هفت رکن ساختن، هفت جزء کردن چیزی
((تَ))
فرهنگ فارسی معین
نوعی از تصرفات و زحافات است در عروض و آن افزودن حرفی ساکن است بر سببی که به آخر جزو افتد چنان که در «فاعلاتن»، «فاعلاتان» می شود
((تَ))
فرهنگ فارسی معین
خدا را به پاکی یاد کردن، سبحان الله گفتن، در فارسی دانه های به رشته کشیده شده ای که هنگام ذکر و دعا در دست گیرند