جدول جو
جدول جو

معنی تساکین - جستجوی لغت در جدول جو

تساکین
از دیه های طبرش. (تاریخ قم ص 139)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تسکین
تصویر تسکین
آرام کردن، آرامش دادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مساکین
تصویر مساکین
مسکین ها، فقیرها، بینواها، درویش ها، بی چیز ها، بیچاره ها، درمانده ها، جمع واژۀ مسکین
فرهنگ فارسی عمید
دهی است جزء دهستان جمع آبرود، بخش حومه شهرستان دماوند واقع در 16هزارگزی جنوب دماوند، بر سر راه فرعی گیلان. سردسیر است و 205 تن سکنه دارد. آب آن از قنات زهاب رود خانه آب سرد و محصول آن غلات، بنشن، سیب زمینی است و شغل اهالی زراعت است و راه ماشین رو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
موزه ها. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). خفاف. (اقرب الموارد) (متن اللغه) (المنجد). کفش راحتی و سبک. صاحب متن اللغه افزاید... واحدآن تسخان یا تسخن است و ابن درید گوید: ولااعرف صحه ذلک، قدور. (متن اللغه). مراجل. (اقرب الموارد) (المنجد) ، و چیزی است مانند چادر که علما و دانشمندان آن را بر سرانداختی (کذا) واحد ندارد یا واحد آن تسخن و تسخان است. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). چیزی مانند طیلسان است و واحد نداردو گویند واحد آن تسخن و تسخان است. (از اقرب الموارد) (از المنجد). چیزی مانند طیلسان است که بدان سر را پوشند و مخصوص دانشمندان و موبدان که آنرا بر سر نهند و تسخان معرب تشکن ’؟’ است. (از متن اللغه)
لغت نامه دهخدا
(مُ وِ)
دهی است از دهستان میان خواف بخش خواف شهرستان تربت حیدریه. واقع در 12هزارگزی جنوب غربی رود و 7هزارگزی غرب راه شوسۀ عمومی تربت به نیازآباد. آب آن از قنات و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
جمع مسکین، مستمندان جمع مسکین بی نوایان فقیران: دوازده هزار قاب طعام و حلوا کشیده فقراء و مساکین بل کافه مومنین از سپاهی و رعیت از آن بهره ور گشتند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسکین
تصویر تسکین
خفه کردن، آرام دادن کسی را، آسایش و راحت و آرامی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مساکین
تصویر مساکین
((مَ))
جمع مسکین، بی نوایان، فقیران
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تسکین
تصویر تسکین
((تَ))
آرام کردن، ساکن کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تسکین
تصویر تسکین
آرامش
فرهنگ واژه فارسی سره
بی بضاعت ها، بیچارگان، بینوایان، تهیدستان، فقیران، فقرا، مسکینان، مسکین ها
متضاد: اغنیا، ثروتمندان
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از تسکین
تصویر تسکین
ارتياحٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از تسکین
تصویر تسکین
Alleviation, Assuagement, Easement
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تسکین
تصویر تسکین
soulagement, apaisement
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از تسکین
تصویر تسکین
облегчение
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تسکین
تصویر تسکین
הקלה , הקלה , רגיעה
دیکشنری فارسی به عبری
تسکین، راضی کننده، رضایت، اشباع
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از تسکین
تصویر تسکین
راحت , آرام , تسکین
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از تسکین
تصویر تسکین
উপশম , প্রশমিতি , প্রশান্তি
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از تسکین
تصویر تسکین
kupunguza maumivu, utulivu, faraja
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از تسکین
تصویر تسکین
hafifletme, yatıştırma, rahatlama
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از تسکین
تصویر تسکین
완화 , 진정
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از تسکین
تصویر تسکین
緩和 , 緩和
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از تسکین
تصویر تسکین
pengurangan, penenangan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از تسکین
تصویر تسکین
उपशमन , राहत
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از تسکین
تصویر تسکین
Linderung, Erleichterung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تسکین
تصویر تسکین
การบรรเทา , การบรรเทา
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از تسکین
تصویر تسکین
verlichting
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از تسکین
تصویر تسکین
alivio
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از تسکین
تصویر تسکین
sollievo
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از تسکین
تصویر تسکین
alívio
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از تسکین
تصویر تسکین
ulga, ukojenie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از تسکین
تصویر تسکین
полегшення , полегшення
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از تسکین
تصویر تسکین
减轻 , 缓解
دیکشنری فارسی به چینی