- تساهم
- هم پشکی با هم پشک انداختن (پشک قرعه)
معنی تساهم - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آسان گیری، ساده گیرانه
هم اندیشی
آسان گرفتن
با یکدیگر طلح کردن
یکدیگر را فهمیدن و معرفت حاصل کردن
هم سهم، هم بهره، شریک
با هم صلح کردن، با هم آشتی کردن
سخن یا مطلب و مقصود یکدیگر را فهمیدن، یکدیگر را درک کردن
بوندار (سهام دار)، هنباز انباز شونده شریک سهیم: این صنعت را از آن جهت تسهیم خواندند که شاعر دیگری را در دانستن بعضی از آنچ نظم خواهد کرد مساهم و مشارک گردانیده است، تیر قرعه زننده بادیگری
سهل گرفتن، سست گرفتن، آسان گرفتن بر یکدیگر، به نرمی رفتار کردن
Indulgence
Contributor
contribuidor
снисхождение
Nachsicht
Beitragszahler
współpracownik
потурання
вкладчик
pobłażliwość
співробітник
bijdrager
indulgência
indulgenza
indulgencia
contribuidor
contributeur
indulgence
collaboratore