جدول جو
جدول جو

معنی تزویل - جستجوی لغت در جدول جو

تزویل
(اِ)
دور کردن کسی را از جای. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). دور کردن کسی را. (از متن اللغه) (از المنجد) ، برگردانیدن کسی را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از متن اللغه) (از اقرب الموارد) (از المنجد) ، نیکو کردن و اصلاح نمودن چیزی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تاویل
تصویر تاویل
گردانیدن کلام و برخلاف ظاهر معنی کردن آن، تعبیر و تفسیر خواب، توجیه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تزویر
تصویر تزویر
آراستن کلام یا چیز دیگر، دورغ پردازی، دو رویی کردن
مکر، حیله، فریب، دویل، شید، گربه شانی، نیرنگ، قلّاشی، احتیال، دلام، خاتوله، نارو، ریو، چاره، ترفند، گول، ترب، اشکیل، تنبل، کلک، خدعه، حقّه، غدر، دستان، روغان، ستاوه، دغلی، شکیل، کید
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تسویل
تصویر تسویل
آراستن چیزی برای گمراه ساختن و فریب دادن، اغوا کردن، به گمراهی افکندن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تعویل
تصویر تعویل
به صدای بلند گریه و فریاد کردن و از کسی مدد خواستن، اعتماد و تکیه کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تطویل
تصویر تطویل
دراز کردن، در کاری زیاد وقت صرف کردن، طول دادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تحویل
تصویر تحویل
برگردانیدن، انتقال دادن، جا به جا کردن، ازجایی به جای دیگر نقل کردن، سپردن چیزی به کسی، در علوم ادبی زشت و زیبا
تحویل سال: تمام شدن سال پیش و آغاز سال نو خورشیدی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تمویل
تصویر تمویل
مال دار ساختن، صاحب مال گردانیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تهویل
تصویر تهویل
ترساندن، دچار خوف و فزع کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تزوال
تصویر تزوال
شاخۀ نازک درخت، برگ گیاه، تژوال، تروال
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تزویج
تصویر تزویج
زناشویی کردن، همسر گرفتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تعویل
تصویر تعویل
اعتماد و تکیه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
بازگشت کردن از چیزی آغاز یابی ناب یابی کاوش و پژوهش برای رسیدن به آغاز یا ناب نهاده یا اندیشه ای، سفر نگیدن (سفرنگ تفسیر) باز گردانیدن بازگشت دادن، تفسیر کردن بیان کردن، شرح و بیان کلمه یا کلام بطوری که غیر از ظاهر آن باشد تعبیر، جمع تاویلات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تهویل
تصویر تهویل
ترسانیدن، کارهای ترساننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنویل
تصویر تنویل
عطا دادن
فرهنگ لغت هوشیار
دارا کردن توانگری کردن، به توان رساندن مال کردن بقوه دور سانیدن عددی را درنفس خودضرب کردن،جمع تمویلات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقویل
تصویر تقویل
فروخواندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تزییل
تصویر تزییل
جدا کردن پراکندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحویل
تصویر تحویل
برگردانیدن، تغییر و تبدیل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تزایل
تصویر تزایل
پراکنده شدن، جدائی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترویل
تصویر ترویل
چرباندن چرب کردن با روغن، آبدادن پیش از رسیدن به زن، چکاندن
فرهنگ لغت هوشیار
دراز کردن درازاندن، مولش دادن، دراز گفتن دراز گویی، دراز سرایی، دراز نویسی، دراز کردن طول دادن طولانی کردن، دراز گفتن، دراز گویی، جمع تطویلات. یا تطویل بلاطائل. دراز گویی بیهوده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تشویل
تصویر تشویل
کم شدن شیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تزویق
تصویر تزویق
آراستن کلام و کتاب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تزویر
تصویر تزویر
بیاراستن، تزئین دروغ، فریب و مکر و دروغ و دوروئی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تزوید
تصویر تزوید
توشه دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تزویج
تصویر تزویج
مرد را زن دادن و زن را شوهر دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تزمیل
تصویر تزمیل
چیزیرا پنهان کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسویل
تصویر تسویل
بیاراستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تأویل
تصویر تأویل
((تَ))
بازگردانیدن، تفسیر کردن، بیان کردن، شرح و بیان کلمه یا کلام به طوری که غیر از ظاهر آن باشد، تعبیر، جمع تأویلات
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تحویل
تصویر تحویل
((تَ))
جابه جا کردن، تغییر دادن، سپردن کاری یا چیزی به کسی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تسویل
تصویر تسویل
((تَ))
به گمراهی افکندن، آراستن چیزی برای اغوا کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تزویر
تصویر تزویر
((تَ))
مکر کردن، فریب دادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تزویر
تصویر تزویر
نیرنگ، فریب
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تحویل
تصویر تحویل
بهره برداری
فرهنگ واژه فارسی سره