جدول جو
جدول جو

معنی تزؤر - جستجوی لغت در جدول جو

تزؤر
(اِ سِ)
بانگ کردن شیر و غریدن. (آنندراج). رجوع به تزأر و تزآر در همین لغت نامه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تزویر
تصویر تزویر
آراستن کلام یا چیز دیگر، دورغ پردازی، دو رویی کردن
مکر، حیله، فریب، دویل، شید، گربه شانی، نیرنگ، قلّاشی، احتیال، دلام، خاتوله، نارو، ریو، چاره، ترفند، گول، ترب، اشکیل، تنبل، کلک، خدعه، حقّه، غدر، دستان، روغان، ستاوه، دغلی، شکیل، کید
فرهنگ فارسی عمید
(بَح ح)
دایگی کردن و مهربان شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
بقیۀ نبیذ را خوردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از متن اللغه) (از المنجد) : تسأر النبیذ، شرب سؤره و بقایاه. (متن اللغه)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
بانگ کردن شیر و غریدن. (منتهی الارب) (از المنجد) (از اقرب الموارد). بانگ کردن و غریدن شتر. (ناظم الاطباء). و رجوع به تزآر شود
لغت نامه دهخدا
(اِ سِ)
دروغ گفتن. (از متن اللغه) (از المنجد) ، تزویر. (متن اللغه) (اقرب الموارد) (المنجد) : تزوّرالشی ٔ، زوّره لنفسه. (اقرب الموارد) (المنجد). تزور الکلام، زوره لنفسه. (متن اللغه) :
ابلغ امیرالمؤمنین رساله
تزورتها من محکمات الرسائل.
(اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تزویر
تصویر تزویر
بیاراستن، تزئین دروغ، فریب و مکر و دروغ و دوروئی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تزویر
تصویر تزویر
((تَ))
مکر کردن، فریب دادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تزویر
تصویر تزویر
نیرنگ، فریب
فرهنگ واژه فارسی سره
تغابن، تقلب، حیلت، حیله، خدعه، دستان، دوال، دورویی، ریا، ریاکاری، زرق، سالوس، شید، شیله پیله، ظاهرسازی، ظاهرنمایی، غدر، فریب، فریبکاری، فسوس، کید، مکر، منافقت، نیرنگ، دروغ پردازی کردن، دورویی کردن، فریب دادن، مکر ورزیدن، گول ز
فرهنگ واژه مترادف متضاد