معنی تزول - جستجوی لغت در جدول جو

تزول

لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نزول — تصویر نزول

مقابل صعود، فرود آمدن، پایین آمدن، نازل شدن (قرآن)، کم شدن، تنزّل، کنایه از ربح و سود پول، ربا

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از تاول — تصویر تاول

هر نوع برآمدگی که در اثر سوختگی یا ساییده شدن در پوست بدن به وجود می آید و رو پوست از لا پوست جدا می شود و مایعی در میان آن دو جمع می شود
جوانه، گوساله یا کره الاغ، برای مثال چنان ببینی تاول نکرده کار هگرز / به چوب رام شود یوغ را نهد گردن (اورمزدی- صحاح الفرس - تاول)

هر نوع برآمدگی که در اثر سوختگی یا ساییده شدن در پوست بدن به وجود می آید و رو پوست از لا پوست جدا می شود و مایعی در میان آن دو جمع می شود
جوانه، گوساله یا کره الاغ، برای مِثال چنان ببینی تاول نکرده کار هگرز / به چوب رام شود یوغ را نهد گردن (اورمزدی- صحاح الفرس - تاول)

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از تمول — تصویر تمول

مال دار شدن، مال بسیار به دست آوردن، ثروتمند شدن، توانگری

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از تحول — تصویر تحول

برگشتن از حالی به حال دیگر، منقلب شدن، دگرگون شدن، دگرگون شدن اوضاع، جا به جا شدن

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از تطول — تصویر تطول

فضل و فزونی نمودن، منت نهادن بر کسی

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از تزوج — تصویر تزوج

جفت شدن، ازدواج کردن، زناشویی

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از تزوال — تصویر تزوال

شاخۀ نازک درخت، برگ گیاه، تژوال، تروال

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از تزود — تصویر تزود

توشه برگرفتن، توشه ساختن

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از تلول — تصویر تلول

دیر فرمان

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از نزول — تصویر نزول

فرود آمدن، پائین آمدن، فروشدن

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از تپول — تصویر تپول

چاق فربه. یا تپل (و) مپل. چاق و چله تپول مپول

فرهنگ لغت هوشیار

تاویل کردن آبله و بر آمدگی که در اثر سوختگی یا سائیده شدن در پوست بدن بوجود میاید

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از تهول — تصویر تهول

ترسناک شدن

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از تمول — تصویر تمول

مالدار شدن، دولتمندی

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از تفول — تصویر تفول

فال گرفتن، فال نیک زدن

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از تغول — تصویر تغول

گوناگونی

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از تزیل — تصویر تزیل

زدو دیدن، پراکنیدن

فرهنگ لغت هوشیار

ترکی برشداد بخشی از داراک که از خود می برند و به کسی می بخشند آزاتی واگذاری درآمد و هزینه ناحیه معینی است از طرف پادشاه و دولت باشخاص براثرابراز لیاقت یا بازی مواجب و حقوق سالیانه (ایلخانان تاقاجاریه) اقطاع

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از تحول — تصویر تحول

انتقال از جائی به جائی دیگر

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از تزاول — تصویر تزاول

با همکوشی

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از تخول — تصویر تخول

تیمار داشت

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از تطول — تصویر تطول

بیشخواهی، سپاسگزاری، درازش دراز گشتن فزونی جستن، سپاس نهادن

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از تزوک — تصویر تزوک

ترکی سامان، آیین

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از تزود — تصویر تزود

توشه برداشتن

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از تزوج — تصویر تزوج

زن گرفتن، جفت شدن

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از تزمل — تصویر تزمل

در جامه پیچیده شدن

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از تزلل — تصویر تزلل

لغزیدن

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از تقول — تصویر تقول

افترا کردن

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از تاول — تصویر تاول

((وِ))

خر و گاو جوان

فرهنگ فارسی معین

تصویری از تاول — تصویر تاول

((وَ یا وِ))

برآمدگی و تورم پوست بر اثر سوختگی یا ساییدگی

فرهنگ فارسی معین

تصویری از تحول — تصویر تحول

((تَ حَ وُّ))

گشتن، گردیدن، دیگرگون شدن

فرهنگ فارسی معین

تصویری از تحول — تصویر تحول

دگردیسی، دگرگونی

فرهنگ واژه فارسی سره

تصویری از نزول — تصویر نزول

افت، فروفرستادن، پایین آمدن

فرهنگ واژه فارسی سره

تصویری از تمول — تصویر تمول

توان گری

فرهنگ واژه فارسی سره